– “نازنین . . . من دوست دارم!” همین جمله کافی بود تا نازنین بهت زده نگاهم کنه . کمی سکوت و . . .
– “کامران من . . . من نامزد دارم ” نمیدونم چطور میشه چنین لحظه ای رو تصور کرد.انگار تمام دنیا سرم چرخید . چرا،چرا باید بین این همه دختر عاشق نازنین می شدم؟چرا نازنین باید نامزد داشته باشه ؟ بی هیچ حرف اضافی بلند شدم و بی هدف راه افتادم. چند روزی گذشت تا اینکه نازنین پیش قدم شد .” کامران تو عین برادر نداشتم هستی ، به خدا نمی دونستم چیزی بین ماست” ” چرا هیچوقت نگفتی نامزد داری؟”” آخه نپرسیدی!” ” باید می پرسیدم ؟! چرا گذاشتی عاشقت بشم . . . چرا؟ ” . . . هق هق گریه امانم نداد . نازنین که انتظار این رفتار من رو نداشت فقط نگاهم کرد و رفت . با طرح مشترکی که برای شرکت داشتیم نمی شد هیچوقت همدیگه رو نبینیم . یک ماه ، دو ماه کم کم همه چیز عادی شد .نازنین مثل همیشه بود.این من بودم که عوض شده بودم . یعنی نگاهم عوض شده بود .
شب ها چراغ آپارتمان مجردیم رو خاموش می کردم و فقط صدای سکس فیلم های پورنو شنیده می شد. چشم هام رو می بستم و به چشم های عسلی نازنین فکر می کردم. راه رفتن نازنین بی شباهت به مرال های کوهستان نبود. مانتو های رنگارنگ، آرایش ملایمی که صورت ماهش رو روشنتر می کرد .دست های ظریف و ساق دست های بلوری . . . هر شب کارم گریه بود.
– “نازنین خانوم”- ” بله” ” من و با آقا شهاب آشنا نمی کنی ؟”- ” چرا که نه” – ” پس لطف کنین همراه ایشون فردا شب سری به کلبه درویشی ما بزنید، نه هم نیارین!”
همه چیز مرتب بود. دست هام برای من کار نمی کردن، برای عشق نازنین بود که آرام و قرار نداشتن. عشقی که انگار تنها بهانه ی زندگی من بود و نمی شد فراموش کرد. قرص ها رو با دوز مرتب گذاشتم روی کابینت . با هزار بدبختی گیر آورده بودم . مهمونا رسیدن. شهاب از من سرتر بود و این اعتراف دردناکی بود که بیشتر دیوونم می کرد. یک لحظه هم از هم جدا نمی شدن . انگار دست ظریف نازنین به دست شهاب چسبیده بود. شاید می خواست پیامی به من بده اینکه شهاب رو واقعا دوست داره. طبق برنامه شربت آوردم و شهاب جان تا ته سر کشید. انتظار خیلی سخت بود. کم کم شهاب خوابش اومد. – “شهاب جان . . خوبی؟” – ” حتما فشارشون افتاده” – “ببخشید . . بد جور خوابم میاد.” – ” بفرمایید اتاق من کمی استراحت کنید.” . . . بخش اول به خوبی تموم شد. – ” انگار شماهم خوابتون میاد؟” – ” نه . . نه “- ” برای احتیاط اجازه بدید چیزی بیارم یه وقت خواب نرین
جلو رفتم و یواشکی لب غنچه گونش رو بوسیدم. مثل فرشته ها خوابش برده بود. شال سبز سرش رو که برداشتم موی خوش فرم و بلندش روی صورتش ریخت. با باز شدن هردکمه ی مانتوی نازنین بند دلم پاره می شد. نفسم بند اومده بود. خوشگله کاملا شل و در اختیار من بود. از زیر مانتو یه تاب صورتی پوشیده بود. وقتی بازوهای سیمینش رو لمس کردم تازه فهمیدم نازنین چقدر نازه. تاب رو درآوردم . حیف باید عجله می کردم. حالا نوبت کرست بود که پستون های مرمری عشقم رو محکم گرفته بود. با دیدن پستون های نرم سربالای نازنین عقلم پرید و بی اختیار با ولع شروع کردم به خوردن و میک زدن .
شلوار پارچه ای پوشیده بود. این اوج خوش شانسی من بود چون راحت تر در اومد. دستام رو روی رون هاش می کشیدم وای که چقدر نرم بود. تا اینکه شورتشم درآوردم و حالا نازنین من لخت مادر زاد روی کاناپه بود. کمی از دور نگاش کردم. سلیقه ی بی نظیرم قابل تحسین بود. چون باید لباس هاش رو می پوشوندم فرصت کمی داشتم . لباس ها رو در آوردم و لختی روی تن نرم و سفید نازنین ولو شدم . کیرم رو لای رونش می مالیدم . با تمام وجود سینشو می خوردم. دست های زمختم هم نرمی کونش رو لمس می کردند . پاهاشو باز کردم و زدم بالا روی شونه هام . کس طلایی نازنین رو باید اول لیس می زدم ولی افسوس که مجالی نبود. فقط با انگشت کمی لای فابریکش رو ناز کردم . کیر تشنم رو که ضربان داشت با تمام عشقم کردم توی کس بهشتی نازنین. انگار تمام آرامش دنیا رو به من دادن. با یکی دو تلمبه اول از کس نازی خوش تراوش کرد. از خوشحالی پر در آورده بودم . با شور مضاعفی تلمبه می زدم
دو دست پستون های نازنین رو فشار می دادم و عاشقانه می کردمش. تا اینکه آبم فوران کرد. هیچی حالیم نبود. وقتی به خودم اومدم فهمیدم چه خریتی کردم. تمام آبم رو ریخته بودم توش. با عجله خون کس نازنین رو پاک کردم و لباس هاشو پوشوندم. بغل کرده و بردم روی تخت کنار شهاب خان گذاشتم .
با کرختی بیدار شدن. تمام شب حواسم به نازنین بود که اصلا سرش رو بالا نمی آورد . فقط من و شهاب بودیم و نازنین ساکت .از فردای اون شب نازنین با من حرف نمی زد. چند هفته بعد تقریبا هر روز حال نازنین بهم می خورد و استفراغ می کرد. حتی یک اپسیلون به این فکر نمی کردم که چه اتفاقی برای نازنین میوفته، فقط مطمئن بودم نامزدی با شهاب بهم می خورد. انگار عقلم از کار افتاده بود. وقتی خبر حاملگی نازنین پیچید، پچ پچ ها هم شروع شد. سر کار نمیومد و خبری ازش نداشتم. تا اینکه از یکی از دوستای نزدیکش سراغش گرفتم . اونم می گفت زیاد خبری ازش نداره، فقط شنیده نامزدیش بهم خورده و اینکه از کار هم استعفا داده. اینکه درباره ی من چیزی نگفته بود خوشحالم می کرد، چون مطمئن بودم این یعنی منتظر منه. گوشیش خاموش بود. خونشون رو می شناختم . چن باری دیر وقت رسونده بودمش. از دور با دیدن پارچه سیاه سر درشون دلم لرزید. جلوتر رفتم. با دیدن اعلامیه ترحیم نازنین خشکم زد
کیرشو گذاشت دهنم کون مامانی کیر تو کون آب کیر تو کون کس تپل قهوه ای کس خیس و نمناک کیر لا کون سوراخ لیسی پستون ناز پستون کیر شق کن کس پف کرده منو بکن چیز تو کس مامانی مامان کس میده کس سفید مامانی کیر پسر ,کس مادر مامانی حشری,پسر کیری از هر طرف کیر کیر سواری کس خواهر ,کیر برادر