گفتم الان بهش کوص میدم
سه ماه از عروسی گذشته بود و ی دعوای خیلی سخت داشتیم و حسابی کتک خوردم. موهام رو گرفته بود و دور خونه میچرخید و من رو با موهام میکشید ک تا نگی چشم من ولت نمیکنم منم رو قدگری افتاده بودم میگفتم بمیرم هم نمیگم. خیلی شب سختی بود همه بدنم له و لورده بود. من زیر دستهای اون مثل ی بچه تو دست ی غول بودم. حرصش ک خالی شد و همه چی آروم شد ی ساعت در سکوت گذشت پا شدم جا انداختم ک بخوابیم همسرم رو تخت خوابش نمیبره و اصلا نخریدیم (تجربه بهم فهمونده بود ک حق قهر کردن ندارم قهر کردن یعنی دعوا و کتک دوباره سعی میکردم ب روی خودم نیارم و نمیگذاشتم ک بفهمه اما واقعا ازش میترسیدم). همیشه تاب بندی و شورت میپوشیدم. جا رو انداختم و متکاها رو با فاصله زیادی گذاشتم و گوشه تشک خوابیدم. وقتی اومد دراز بکشه متکاش رو چسبوند ب متکام و دست انداخت دور کمرمو دراز کشید. آروم دستش رو باز کردم و گفتم بدنم درد میکنه بغلم نکن. گفت زنمی میخوام بغلت کنم. گفتم میدونم ولی واقعا بدن درد دارم. گفت خودت رو چس نکن هرکی ندونه فکر میکنه لودر از روت رد شده. دیگ هیچی نگفتم. نمیخواستم دوباره بحث کنم فقط دلم میخواست بخوابم ک همه چیز رو فراموش کنم. بعد ی سکوت کوتاه دوباره دستش رو انداخت دور کمرم و در گوشم گفت این رونهای پرت من رو دیوونه میکنه و بعد ک…یرش رو ک حسابی راست شده بود بهم چسبوند. خیلی برام زور داشت انگار ن انگار ک یک ساعت پیش هرچه فحش عالم بود بار من کرده بود و زیر دست و پاش لهم کرده بود. حتی احساس شرمندگی هم نداشت. گفتم باشه برای بعد. گفت من الان میخوام. گفتم خیلی پررویی. چیزی ک نباید میگفتم رو گفتم. دوباره عین ی گاو نر وحشی شد. گفت خوبه ی ساعت نیست ک بهت گفتم هرچی من میگم باید بگی چشم. الان حالیت میکنم ک اینجا کی رییسه. صورت من رو ب طرف خودش برگردوند گفتم باشه تو رییسی ولی نگذاشت حرفم تموم بشه یهو لبهاش رو گذاشت رو لبم و با دندون هاش شروع کرد ب میک زدن لبهام. اصلا دلم نمی خواست بهش بدم و اصلا فکرش رو هم نمی کردم چی قراره بشه. سعی کردم خودم رو از توی دستاش ک یکیش رو زیر کمرم انداخته بود و اون یکیش رو روی سینه ام گذاشته بود آزاد کنم. هرچی تلاش من بیشتر میشد زور اون هم بیشتر میشد. چنان با دندون هاش لبهام رو میخورد ک حس میکردم الانه ک کنده بشه و طعم خون رو کامل تو دهنم حس میکردم. از لبهام دیگ سیر شد نمی دونم شاید طعم خون رو اون هم چشید. همونطور ک لبهام رو میخورد دندون هاش رو ب سمت چونه ام برد و بعد روی گردنم و زیر گوشم. تمامش برای من درد بود و هیچ لذتی نمیبردم شاید ده دقیقه تمام همینطور صورتم رو میک میزد منم داد و فریاد میکردم ولم کن ب من دست نزن اما اصلا توجهی نمیکرد. خسته شد نشست رو کمرم و گفت فهمیدی کی رییسه؟ واقعا نایی نداشتم با صدای نالونی گفتم آره ک ب خیال خودم ول کنه حتی گفتم الان بهش کوص میدم دست از سرم برداره. گفت نه نفهمیدی تو چشات پیداست امشب حالیت میکنم مرد کیه امشب میفهمی کی زیره کی رو میفهمی ک هیشکی نیستی. بعد تابی ک تنم بود رو از یقه گرفت و جر داد. سینه هام یهو پرید بیرون و اونم نامردی نکرد نوک سینه هام رو گرفت و سعی کرد با همون نوک سینه هام بلندم کنه
کیرش رو توی دهنم بگذاره
از درد چنان جیغی زدم ک فکر کنم گوشش صوت کشید. نیشخندی زد و ولشون کرد. با تمام وزنش نشسته بود روی رون هام استخون هام داشت خورد میشد جفت دستهاش رو انداخت رو سینه هام جوری ک قفسه سینه ام خورد شد بعد با چنگش سینه هام رو گرفت و دوباره با دندونهاش افتاد ب جون لبهام. جوری سینه هام رو چنگ میزد ک انگار داره لباس چنگ میزنه. خیلی لب گرفتن رو طول نداد و با دندون هاش رفت روی چونه و زیر گلو و بعد بالای سینه و من دیگ حتی نای جیغ زدن نداشتم واقعا فهمیده بودم کی زیر هست کی رو و دیگ فقط التماس میکردم ک تو رو خدا ولم کن اما اصلا نمی شنید شهوت و خشم و جنون جلو چشماش رو گرفته بود انگار ن انگار ک من زنش هستم. میشد لذتی رو ک میبره تو چشمای خمارش دید. با دندون هاش افتاد ب جون سینه هام طوری ک دور صورتی رنگ سر سینه ام زخم شده بود و خون قطره قطره ازش میومد خوب ک جفت سینه هام رو خورد رفت روی شکمم و همون طور با دندون هاش رفت ب سمت کوصم. سرش رو بالا آورد و شورتم رو هم مثل تابی ک تنم بود جر داد و برگشت و مدل شصت و نه نشست بالای سرم. بهم گفت گاز بگیری مادرت رو ب عزات مینشونم. من ک حسابی ازش ترسیده بودم حتی ب سرم هم نزد ک چنین غلطی کنم. همین طور ک کیرش رو اورد بالای صورتم قطره های پیش آبش میچکید روی لبهام و این نشونه لذت زیادی ک برده بود بود و من متنفرتر از اون حال شدم. با همه تهدیدها جرات نکرد کیرش رو توی دهنم بگذاره فقط روی لبهام حرکتش میداد اما خودش با دندون هاش افتاد ب جون کوصم. اول لبهاش رو گذاشت روی لبه های کوصم و خوب همه اش رو توی دهنش جا داد بعد زبونش رو کرد تو سوراخ کوصم و درآورد. ی آن فکر کردم ک دیگ تموم شد و میخواد ی حالی بهم بده و بعد مثل بچه آدم بکنه. تو همین فکر چنان گازی گرفت ک فکر کردم همه رو کند و ی جیغ بنفش و اون بی اعتنا با دندون هاش شروع کرد ب خوردن. دیگ واقعا آرزوی مرگ میکردم هیچ جونی تو بدنم نبود. هرلحظه منتظر بودم از شدت درد غش کنم (هفته اول ازدواج ی بار وسط سکس از حال رفتم و اون اصلا متوجه نشده بود وقتی آبش اومده بود تازه فهمیده بود ک من بیهوش شدم) اما انگار باید لحظه لحظه این عذاب رو حس می کردم. همینطور ک کوصم رو میخورد سر کیرش ب لبهام و سر و صورتم میخورد و همین برخوردها باعث شد ک یهو تمام آبش بپاشه تو صورتم. حالم ب هم خورد. هیچ وقت چنین چیزی رو تجربه نکرده بودم. اما ته دلم خوشحال شدم ک بلاخره این نحثی تموم شد و جنونش خوابید. اصلا انرژی نداشتم تکون بخورم. تابم رو برداشت اول کیر خودش رو تمیز کرد بعد صورت من رو پاک کرد. و باز ی حرکت اشتباه زدم وقتی پاک کردن صورتم تموم شد چشم هام رو بستم و روم رو ازش برگردوندم ک چشمم ب صورتش نیفته. با تمام وجودم ازش متنفر بودم. این حرکتم بهش بر خورد گفت آخ ک هنوز روت کم نشده. همون طور ک بالای سرم نشسته بود من رو از کمر بلند کرد جوری ک سرم رو زمین بود پاهام تو هوا. چون ورزشکار بود مثل پر کاه بودم تو دستاش نفهمیدم اصلا چی شد و چطور شد ک کمرم رو دسته مبل بود صورتم کف مبل و کونم ب سمت رییس
آبش با خون از مقعدم خالی میشد
تا ب حال از پشت بهش نداده بودم. بواسیر داشتم و این برام خیلی زجرآور بود. چهارپنج تا محکم زد روی کپل هام. اینطور هم میخواست من رو اذیت کنه و هم کیر خودش رو دوباره راست ک آنی راست شد و بعد آروم مالیدش به رون پام. مثل ی شکارچی ک با طعمه اش بازی میکنه اذیتم میکرد. چون قدش بلند بود پاهاش رو حسابی باز کرد دستش رو گذاشت پشت کمرم و واسه حفظ تعادلش وزنش رو انداخت رو دستش و پشت کمر من. اینطور دیگ اصلا نمی تونستم تکون بخورم. با اون یکی دستش چاک کونم رو باز کرد و کیرش رو تنظیم کرد و خواست با ی فشار تمامش رو تو کونم کنه ک چون خشک بود و تنگ کیرش تا شد و چنان جیغی کشید ک نگو. خیلی دردش گرفت و دل من خنک شد. دور خونه میچرخید و ک…برش رو میمالید. من ک له و لورده بودم ب زحمت سعی کردم خودم رو از روی مبل بلند کنم. پاهام تو هوا بود و پاهام رو ب زمین رسوندم و داشتم وایمیسادم ک دوباره دستش رو پشت کمرم حس کردم و انگار آب یخ ریختن روم. یعنی تموم نشده بود. هلم داد رو مبل و گفت کجاااا کارت دارم حالا دست و پا زدم ک ولم کن دیگ ازت بدم میآد ازت متنفرم ازت بیزارم و شروع کردم ب بد و بیراه گفتن اما اون انگار اصلا نمیشنید و کار خودش رو میکرد. دوباره وزنش رو دستش پشت کمرم پاهاش باز تنظیم کیر فقط این دفعه ی مشت تف زد ب کیرش و حسابی لیزش کرد. بعد ی مشت تف در کون من و یک کم با انگشتش سوراخم رو باز کرد و اول آروم سرش رو گذاشت روش و ی هل کوچیک ی جیغ کوچیک از من بعد ی هل محکم و ی حیغ بنفش از من دنیا جلو چشمام سیاه شد این چ دردی بود ک از همه دردها بدتر بود. اما اون عین خیالش نبود تلمبه میزد و محکم به کپلم میکوبید ریتمیک س تا تلمبه ی ظربه دیگ جا باز کرده بود و کیرش راحت عقب جلو میشد. صورتش رو نمی دیدیم اما میتونستم تصورش رو کنم عین ی پادشاهای ک کشوری رو فتح کرده باشه چشمهاش برق میزد. با خنده میگفت حالا فهمیدی کی زیره. حالا فهمیدی جات کجاست. حالا فهمیدی کی رییسه. من در سکوت مطلق فقط آروم آروم از گوشه چشم هام اشک میومد پایین. بعد از هفت هشت دقیقه ای ک یک قرن گذشت آبش اومد و تمامش رو خالی کرد تو کونم. کارش ک تموم شد ب سختی بلند شدم و رفتم دستشویی. آبش با خون از مقعدم خالی میشد. ی دقیقه تو دستشویی نبودم ک صدام زد ک چرا نمیآی خواستم برم لباس بپوشم گفت همون طور بیا. لباسش رو پوشیده بود و دراز کشیده بود. ی دستش رو ی طرف دراز کرده بود و ب حالتی ک ب من بفهمونه بیا پیشم امشب این دست متکاته زد رو دستش و گفت همونطور بیا. منم ک ن جرات مخالفت داشتم ن نای مخالفت رفتم و پیشش دراز کشیدم پشتم رو بهش کردم و سرم رو گذاشتم رو دستش. از پشت بغلم کرد و دستش رو محکم پیچید دور کمرم بعد تو گوشم گفت تو فقط مال منی و کمتر از ی دقیقه خوابش برد و من همون طور بیحرکت تو بغلش تا صبح اشک ریختم
کیرشو گذاشت دهنم کون مامانی کیر تو کون آب کیر تو کون کس تپل قهوه ای کس خیس و نمناک کیر لا کون سوراخ لیسی پستون ناز پستون کیر شق کن کس پف کرده منو بکن چیز تو کس مامانی مامان کس میده کس سفید مامانی کیر پسر ,کس مادر مامانی حشری,پسر کیری از هر طرف کیر کیر سواری کس خواهر ,کیر برادر