آخر هفته هام تقریبا همشون مثل همن ، یه اکیپ هفت هشت نفره یه ویلای ثابت اجاره ای نزدیک دریا مشروب و بازی و جوجه و…
اگه با کسی دوست باشم که میبرمش اگه نه هم تنها میرم
خیلی به هم نزدیکیم هممون و واقعا خوش میگذره
ولی اون آخر هفته ای که میخوام تعریف کنم فرق میکرد
تولد یکی از بچه های اکیپ بود و زیادتر بودیم دیگه از شلوارک و رکابی هم خبری نبود و فرش رو جمع کرده بودن ، خیلی دوست نداشتم شرایطو ، هم رقص نور و اون نور آبی بلک لایت اذیتم میکرد هم صدا بیش از حد زیاد بود و هم موقعی بود ک بین دوستام فقط من سینگل بودم مشروب سرمو گرم کرده بود ک علی گفت سینا بیا رو بالکن بچه ها اونجان ، داشتن گل میکشیدن ، منم رفتم یه دور باهاشون کشیدم و اومدم داخل ، بسته پفک رو برداشتم نشستم رو مبل و رقصیدن و خل بازی بچه هارو نگاه کردم خیلی درگیر پفکه شده بودم ، خیییییلی خوشمزه بود با لذت تمام داشتم میخوردم ک دیدم لیلا خواهر عماد اومد کنارم نشست ، عماد همونی بود ک تولدش بود ، خواهرش ویلا نمیومد ، سنش از ماها بیشتر بود ۳۵ سالش بود و مطلقه بود ، منم هیچ وقت نگاه دیگه ای جز خواهر عماد بودن بهش نداشتم تا اون شب ، یه لباس شب کوتاه و تنگ پوشیده بود ک هیکل خوبشو خوب تر نشون میداد و جوری ک کنارم نشست چشمم به اولین چیزی که خورد چاک سینه ش بود کنار بسته پفک نازنینم ، با خنده گفت میخوای بالا خالیه پفکتو ببر بالا راحت باشین با هم ، گفتم خیلی واقعا داره حال میده یه دونه بخور ببین خودت
یه دونه برداشت گذاشت تو دهنش گفت نه پفکش عادیه تو خیلی مستی یا چتی ، من بدون این ک به حرفش توجه کنم داشتم به چاک سینه ش نگاه میکردم ک یکم از خورده های پفک ریخته بود روش ، گفت عزیزم کجا رو نگاه میکنی چشمام این بالاس گفتم نه ببخشید پفک ریخته روش ، خندید و با دست روی سینه شو تکوند ولی اونی که لای چاک سینه ش مونده بود نیوفتاد ، ناخوداگاه دستمو بردم خودم برش داشتم ، تا قبل این که این کارو بکنم هیچ منظوری نداشتم و فقط اون ذره از پفک رو سینه ش رو مخم بود ولی وقتی دستم به سینه ش خورد حالم عوض شد ، اونم انگار اینو فهمید ، چون دیگه اون حالت شوخ طبعی قبلشو نداشت ، یکم بهم نزدیک تر شد گفت مرسی ، من انگار تازه فهمیدم چه غلطی دارم میکنم اونم تو اون جمع و شلوغی ، دور و برمو یه نگاه کردم ببینم کسی مارو زیر نظر داشته یا نه که خداروشکر همه تو فاز خودشون بودن و بچه های خودمونم ک تو بالکن بودن ، اون شب گذشت
فردایی اینستا عکس تولد رو که استوری گذاشته بود ریپلای کردم و در مورد دیشب حرف زدیم گفتم دیشب کم مونده بود کار دست جفتمون بدم ، خوبه کسی حواسش نبود ، گفت اره منم مشروب خورده بودم داغ بودم ، ولی خیلی خوش گذشت در کل خیلی جای قشنگیه
گفتم اره همیشه ما اونجاییم چرا نمیای اخر هفته ها ، گفت اخه عماد هست اینجوری هم اون و عسل ( دوست دختر عماد ) راحت نیستن هم من
یهو یه چیزی به ذهنم رسید و همون موقع گفتمش : من تا سه شنبه مرخصی دارم و سر کار نمیرم میخوای خودمون بریم ؟ دوتایی
خوند ولی چند دیقه ای طول کشید جواب بده گفت تا سه شنبه ک نمیتونم بمونم ، بگم کجا دارم میرم ؟ ولی میتونم فردا بیام بریم تا پسفردا بگم خونه دوستم سارام
گفتم باشه پس باهات هماهنگ میکنم میام دنبالت
زنگ زدم صاحب ویلا و گفتم فردا صبح میام کلید رو میگیرم و صبح رفتم دنبالش نشست تو ماشین باهام دست داد نگاش کردم و جوابشو دادم ، خوشگل شده بود ، اصلا بهش نمیخورد ک ۶ سال از من بزرگ تر باشه ، با این تیپی هم که زده بود سخت بود نگاش نکنی ، گفت نمیخوای راه بیوفتی ؟ یکی الان میادا ، سری تکون دادم و راه افتادم تو راه یکم حرف زدیم از این که واسه غذا چیکار کنیم و اینا ، پشت پرده ی رفتنمون چیزی بود که جفتمون میدونستیم ولی حرفی ازش نزده بودیم ، رسیدیم ویلا من چای رو اماده کردم و صبحانه خوردیم رفتیم لب ساحل یه سیگار کشیدیم و برگشتیم گفتم دوست داری فیلم ببینیم ؟
رفتیم تو اتاق نشستم رو تخت لپتاپو گذاشتم رو پام و یه فیلم گذاشتم ، کنارم نشست و سرشو تکیه داد ب شونم
من ک اصلا حواسم به فیلم نبود البته قبلا دیده بودم
دستمو انداخته بودم دور شونه ش و بازوشو نوازش میکردم و به چاک سینه ش ک از بالای تاپ خودنمایی میکرد نگاه میکردم و منتظر یه چراغ سبز ازش بودم ک با جمله خوابم میاد بهم دادش ، گفتم میخوای بقیه شو بعدا ببینیم ؟ گفت اره
لپتاپو همونجوری بستم و گذاشتم پایین تخت ، جفتمون دراز کشیدیم ، سرشو گذاشت روی دستم و پشتشو کرد بهم منم از پشت بغلش کردم و دستمو گذاشتم رو شکمش ، یکم که گذشت بیشتر چسبیدم بهش و دستم که رو شکمش بود یکم بردم بالا سمت سینه ش گفت شیطونی نکن بچه بگیر بخواب ، و دستمو اورد پایین دوباره گذاشت رو شکمش ولی من از رو نرفتم این بار دستمو بردم زیر تاپش و رو شکمش کشیدم دیدم واکنشی نشون نداد از همون زیر تاپ دستمو بردم بالا و از روی سوتین گذاشتم روی سینه ش و یه فشار کوچولو دادم ، یه نفس کشید و گفت خیلی پر رویی دستمو اورد پایین دوباره ولی من بلافاصله دوباره گذاشتم رو سینه ش و این بار دیگه هیچی نگفت منم که یکم پررو تر شده بودم کیرم که برجستگیش داشت شلوارمو جر میداد چسبوندم به کونش اونم کونشو میاورد عقب و بهم فشار میداد از طرفی هم دستم که رو سینه ش بود رو اوردم پایین تر و سوتینشو دادم بالای سینه ش و نوکشو گرفتم تو دستم همین باعث شد یه آه بکشه ک دیوونم کرد برش گردوندم به بالا و خودم رفتم روش و لباشو بوسیدم اول اروم و جنتلمن ولی در حد ۳_۴ ثانیه بعدش وحشیانه و لب ندیده یه جوری با هیجان لب همو میخوردیم قلبم داشت میزد بیرون ، از لباش که سیر نشده بودم ولی همه شو میخواستم واسه همین رفتم پاییت تر و گردنشو خوردم زبونمو میکشیدم روش و گاهی از هیجان گاز کوچیک میگرفتم ، لیلا هم سرشو داده بود عقب و بین ناله هاش ک دیوونه م میکرد میگفت کبودم نکنی ، یکم اومدم پایین تر سینه هاشو میخواستم دستاشو بردم بالا و تاپشو در اوردم بعدم یکم بلندش کردم و سوتینشو باز کردم ولی تو در اوردنش عجله نکردم ، اروم اروم در حالی که از تک تک قسمتای سینه ش داشتم با لبام لذت میردم تا برسم به نوکش سوتینو در اوردم وقتی نوکشو کردم تو دهنم یه اه بلند کشید ک دیوونم کرد و باعث شد با حرارت بیشتری بخورم و اون یکی رو فشار بدم انقد خوردمشون که کل سینه ش قرمز و خیس بود رفتم پایین تر شکمشو بوسیدم تا رسیدم ب شلوارش دیکه طاقت نداشتم شلوار و شورتشو با هم در اوردم اونم یکم بلند شد و تیشرت منو از تنم در اورد دوباره خوابوندمش و رفتم سراغ پاهاش ، چقد پاهای کشیده و خوش تراشی داشت تو اون نور کم اتاق که از برق روشن سالن میگرفت میدرخشید پاهاشو اروم بوسیدم و اومدم بالا تا برسم به کسش ، اول کناره های کسشو بوسیدم با پاهاش که روی شونم بود سعی میرد سرمو به وسط کسش هدایت کنه ولی من عجله نداشتم بعد این ک قشنگ دیوونه ش کردم یه دور زبونمو از پایین کسش تا بالا کشیدم که آهش بلند شد بعد زبونمو کردم تو سوراخ کسش و تا جایی ک میتونستم بردم داخل دستشو کرده بود تو موهام و سرمو به کسش فشار میداد منم زبونمو تو کسش میچرخوندم ، بعد سرمو یکم اوردم بالا در حالی که با زبونم با چوچولش بازی میکردم انگشت وسطیمو کردم تو کسش دیگه صدای آه و ناله ش کل خونه رو برداشته بود و عملا داشت داد میزد انقدر به کارم ادامه دادم تا بدنش شل شدو ساکت شد
صورتمو با دستمال پاک کردم رفتم بالا کنارش لبشو بوسیدم
گفت عالی بود دستشو برد تو شورتم و گفت نوبت منه ؟