Download complete video now!

نخند باید بخوریش برام

0 views
0%

یعنی دیگه نمی‌خوای ببینی؟ با شنیدن این حرف ناگهان شهوت در من زبانه کشید. حس کردم که خون در اندام‌های من تند شده است و برانگیخته شدم. به سختی آب دهانم را قورت دادم و با حالتی منتظر نگاهش کردم. مژگان گفت: خجالت نداره و از اتاق بیرون رفت. آن شب تا دیروقت بیدار ماندم و هر لحظه منتظر بودم مژگان بیاید توی اتاق. نمی‌دانستم اگر بیاید چه اتفاقی می‌افتد اما فکر کردن به اینکه من بالاخره می‌توان بدن مژگان را ببینم لذت بخش بود. تا به خودم آمدم دیدم در حال استمناء هستم. منی با فشار بیرون زد و این اتفاق آنقدر ناگهانی و بی‌کنترل بود که منی روی میز ریخت. سراسیمه رد جنایت را پاک کردم و روی صندلی رها شدم

بلافاصله شق کردم ومتوجه‌ی شق کردنم بشود.

From:
Date: May 5, 2021