Download complete video now!

كيرشو گرفت جلو صورتم و گفت زود باش

0 views
0%

نگاه هيزش

ساعت 8:45 بود، ربع ساعت ديگه ميومد منم آرايش كرده بودم و منتظر…
اين كار واسم خيلي تكراري شده بود، ديگه نه استرسي داشتم نه هيجاني، فقط مث هميشه يه چيزي گلومو فشار ميداد.
زنگ در به صدا دراومد، ميدونستم خودشه، يه مشتري مثل همه مشتري ها.
درو باز كردم و بدون اينكه نگاش كنم رفتم يه گوشه نشستم… با كفش اومد تو، يه كم بهم نزديك شد و نگاه هيزشو به سينه هام دوخت. با انزجار نگاش كردم و گفتم: كفشتو دربيار.
يه نگاه به قالي هاي رنگ و رو رفته و بقيه جزئيات خونه انداخت، يه پوزخند زد و برگشت كفششو درآورد.
رو مبل كنار من نشست، هنوز داشت به اندام كشيده ام نگاه ميكرد.
برگشتم، نگاه آبيمو به چشماش دوختم و گفتم:
زودتر كارتو بكن، پاشو برو.

سينه هاي لخت من

يه لبخند زد، انگار منتظر همين حرف بود، سريع اومد رو به روم وايساد و منو كشوند تو بغلش، شروع كرد به بوسه و ماليدن بدم من، وقتي سينه هاي لخت منو ديد چشماش برق زد و با زبونش لباشو خيس كرد و شروع كرد به خوردن، منم مثل هميشه، ساكت، بي روح… هر لحظه بغض بيشتر گلومو فشار ميداد.
كم كم داشت از سينه هام به طرف پايين حركت ميكرد، وقتي حسابي منو خورد خودشو لخت كرد، كيرشو گرفت جلو صورتم و گفت زود باش. نتونستم بغضمو نگه دارم، اشكام ريخت پايين، مجبور بودم راضي نگهش دارم چون اگه ناراضي از اينجا ميرفت اشكان حتما سياه و كبودم ميكرد، كيرشو گرفتم تو دستم و كم كم كردم تو دهنم، با هر ناله اي كه اون ميكرد من بيشتر اشك ميريختم، فضا پر بود از صداي ساك زدن و صداي آه اون و صداي هق هق من…. ساك ميزدم و اشك ميريختم، ساك ميزدم و از درون تكه تكه ميشدم…..
وقتي آبش تو دهنم خالي شد ديگه اشكاي منم بند اومده بود و مثل يك تكه سنگ رو مبل افتاده بودم و داشتم به سقف نگام ميكردم، اون دوباره شروع كرد به خوردن كسم، وقتي كيرش دوباره جون گرفت گذاشتش دم كسم و با يه فشار محكم همشو فرستاد داخل… من حتي آخ هم نگفتم چون درد قلبم از هر دردي بدتر بود….

كير گذاشتش دم كسم

تو همون حالت كه به سقف خيره بودم دوباره اشكام ريخت پايين نه لذتي نه صدايي فقط اشك.
پنج دقيقه اي بود كه داشت تلمبه ميزد، برگشتم بهش نگاه كردم، وقتي اشكاي منو ميديد بيشتر تحريك ميشد، به خودم گفتم: “يعني واقعا يه آدم چقدر ميتونه پست باشه؟”
كارش كه تموم شد، لباساشو پوشيد ، يه لبخند وقيحانه زد و رفت….
نيم ساعت گذشته بود ولي من هنوزم رو مبل نشسته بودم و به سقف خيره بودم، به خودم فكر ميكردم، به اين زندگي…
فكرم رفت سمت خدا، هميشه تو تنهايي هام با خدا حرف ميزدم و با ضجه هام خودمو خالي ميكردم، دوباره اشكام سرازير شد…
تو همين موقع صداي پيام گوشيم بلند شد، بازم اشكان بي غيرت بود:
اين مشتري هم مثل همه مشتري ها ازت خوشش اومده بود و خيلي راضي بود، داداشي فدات بشه، آفرين “””خواهر””” خوشكلم

کیرشو گذاشت دهنم کون مامانی کیر تو کون آب کیر تو کون کس تپل قهوه ای کس خیس و نمناک کیر لا کون سوراخ لیسی پستون ناز پستون کیر شق کن کس پف کرده منو بکن چیز تو کس مامانی مامان کس میده کس سفید مامانی کیر پسر ,کس مادر مامانی حشری,پسر کیری از هر طرف کیر کیر سواری کس خواهر ,کیر برادر

From:
Date: October 1, 2019