در مقابل تحریک جنسی اش ناتوان باشد
تمام تنش میلرزید و سرد بود اما به ناچار سرش را تکان داد.همزمان با تکان سرش چند قطره ی دیگر از اشکهایش جاری شد.
مریم:جووونم چه اشکیم میریزه.گریه میکنی این لبات(لبانش را به لبای درشت نفس چسباند و بوسه ای از او گرفت)آخ که چقد سکسی میشن.
نفس:مریم تروخدا نکن گناهه من میمیرم
مریم:مگه نگفتم فقط ناله و التماس؟عهههه
نفس دیگر حرفی نزد و سعی کرد به خودش دلداری دهد.فکر کرد:”مریم که کیر نداره نترس مرد که نیست”
اما نمیدانست مریم قرار است تمام جانش را از بین پاهای ضعیف و بسته اش بیرون بکشد.
مریم: وای بزار اول فقط بمالمت جووون
دستانش را روی تن سفیدش میکشید و لذت میبرد از تن این دختر اسیر شده.
نفس تنها حسی که داشت زجر بود و بس.مریم به سمت گردنش رفت.
مریم:سرتو بکن چپ آخخ خدا
بینی اش را روی گردنش میکشید و بوو میکشید.بوسه های ریزش را که شروع کرد نفس تازه فهمید چقدر روی گردنش حساس است.نتوانست تحمل کند و صدایی شبیه ناله از او در آمد که سریعا متوجه شد و خودش را کنترل کرد.
مریم:آخ بگردم برات که انقد حساسی دختره من اووف برم لای پاهات ببین چقد ناله کنی.
بعد ذره ای جدی شد و گفت:کارت فقط ناله کردن و لذت بردنه اگر مقاومت کنی و کارایی که میگم و نکنی بد میبینی
چشمهای مریم جوری بود که اگر نفس مخالفت کند حتما بد میبیند.نفس سر تکان داد و تن داد به این لذت اجباری که نمیدانست از کجا نازل شد بر زندگیش.
مریم گردنش را میخورد و “جون”های کشدار میکشید.بازوان نفس را در دستهایش گرفت و چلاند.بازوان نفس را میفشرد و گردن ظریفش را غرق بوسه و گاز های ریز میکرد.
مریم:وای چی داری تو دختر اخه.مستت شدم آههه
نفس با لحن التماس مانندی گفت:مریم جون تروخدا گاز نگیر کبود میشم
مریم:سییییس ناله کن اممم
و صورتش را روی قسمت بیرون زده از سینه ی نفس مالید. نگاهش به صورت نفس افتاد که با اینکارش اشک رویش نشسته بود.
مریم:تو کلا سرتقی اره؟
نفس سرش را با ترس تند تند تکان داد و در حالی که اشک هایش باز هم میریخت گفت:نه نه نه به خدا من که کاری ندارم
مریم وسط حرفش پرید و گفت:دارم برات
تو ارایشگاهی که نفس کار میکرد تقریبا همه می دانستند به شدت قلقلکیست هر موقع کسی میخواست سر به سرش بگذارد قلقلکش میداد.شکم سفید و بیرون زده از لباس خواب سفید به روی مریم چشمک زد.
مریم:کاری میکنم از خنده گریه کنی
نوک سینه هایش را در دستانش گرفت
نفس که قصد مریم را متوجه شده بود خودش را تکان داد و همش میگفت:باشه باشه گریه نمیکنم وای خانوم
صدایش تحلیل رفت چون مریم انگشتانش را روی شکمش گذاشت و شروع به قلقلک دادن کرد
پهلو هایش را قلقلک داد.بعدش دستش را برداشت تا نفس که از خنده سرخ و سکسی شده بود نفسی تازه کند.بعد شروع کرد به ارامی روی شکمش کشیدن و انگشتانش را تکان دادن.
مریم:چقد صدای خندت سکسیه جنده ی من
نفس فقط میگفت”تروخدا بسه”.دیگر گریه نمیکرد و لبخند دلنشینش روی لبانش بود که دل میبرد از مریم.
مریم دلش میخواست تمام تن نفس را بخورد.دلش میخواست مرد بود و کیر داشت تا یک دور با کیر هم به گا میداد این کس بی پناه رو.
نفس با صدای نازک جیغ مانندش گفت:تروووخداا دیگه هر کاری بگید میکنم خانوم
مریم دستش را نوازش وار روی شکمش کشید و بوسه ای روی شکم سفیدش گذاشت و لبخند شیطانی زد و گفت:امم جون فعلااوکی
شروع به خوردنه شکم و پهلویش کرد.صورتش رو به ناف و پهلو هایش میمالید.صدای آه های ریز و لرزون نفس حالش را جا می آورد و ترغیبش میکرد برای ادامه ی کار.
دستش را روی ران های نفس گذاشت و شروع به مالش کرد لرزیدن نفس را که حس کرد بوسه ای روی نافش گذاشت و سرش را به شکمش فشرد و در همان حال گفت:قوربونه این بکر بودنت(ماچ دیگری روی شکمش گذاشت)لرزیدنات دیوونم میکنه
سرش را بلند کرد و به چهره ی مظلوم نفس نگاه کرد.در عمق چشمانش مظلومیت موج میزد و به جای دلرحمی دلش میخواست این دختر مظلوم بی پناه رو جر بدهد و نفس برایش نگذارد.
مربم:اول کجاتو بخورم انتخاب کن
بعد بدون اینکه منتظر جوابی از نفس باشد،لباس خواب تنش را بالاتر داد و سینه های تپل و نرمش بیرون افتاد.”جووون”کشداری کشید و به نفس که میگفت:”وای خانوم وای خدا وای تروخدا ” اهمیتی نشان نداد.
مریم:ممه هات آدمو دیوونه میکنه که
لباس را از سرش در آورد و روی دستان بسته اش گذاشت بماند.دستش را دور ممه های هوس انگیز نفس انداخت و شروع به مالش کرد و بویید.
مریم:اووف این ممه ها بوی عسل میده خدای من.
نفس هیچ تجربه ی جنسی تا به آن روز نداشت حتی خودش نیز هیچوقت خودارضایی نکرده بود و الان با هر لمس حس میکرد مابین پاهایش مرطوب تر و مرطوب تر می شود.
ناگهان مریم زبان گرم و خیسش را روی نوک ممه هایش کشید.نفس ناخوآگاه تنش را بالا آورد و آه غلیظی از بین لبانش خارج شد.
مریم:جوونم دلت قیلی ویلی رفت؟مونده حالا جنده ی سکسی
نفس تمام تنش میلرزید دیگر خیسی را تا کناره های رانش حس میکرد.
مریم یه لیس دیگر زد و نفسِ نفس رفت.شروع به خوردن ممه هایش کرد نوک های دخترانه اش را به دهانش میبرد و بازی بازی اش میداد و این نفس بود که زیرش داشت جان میداد.
مریم با زنان زیادی رابطه داشت.خیلی از آنها متاهل بودند و تجربه داشتند.همین ها هم زیر دست مریم جان میدادند دیگر وای به حال نفس که اولین تجربه اش بود.
مریم ممه هایش را میخورد و به دهان میکشید.دور سینه اش را میخورد و حس میکرد سیر نمیشود.همیشه زنان توپر و نسبتا تپلی باب سلیقه اش بودند.دلش میخواست لای ممه ها غرق شود و هیچکس نجاتش ندهد.
مریم:من سیر نمیشم از این ممه ها که(همونطور که با دستانش ممه هارو میفشرد زبانش را روی نوک ممه ی سمت راست کشید)ولی باید برم سراغه جاهای دیگه.(دستش را آرام از شکم نفس کشید و لای پاهایش گذاشت و فشار ارامی داد)این لا مثلا،داره صدام میکنه.
نفس در این اوصاف فقط آه میکشید و بی حال شده بود.اصلا نمیدانست چقدر قرار است ادامه پیدا کند.
مریم ارام از ممه هایش دل کند.نگاهی به صورت نفس کرد که لپ هایش سرخ و چشمانش خمار بود.
مریم:ای دلم ضعف رفت واست
بالا تر رفت و لبان نفس را شکار کرد.
که بوی کس خیس شده به مشامش خورده بود مست بود
نفس دیگر جانی برای مقاومت نداشت.
مریم خنده ای کرد و گفت:چیه دیگه مقاومت نمیکنی!!جونت رفت؟مونده تا جونت و بکشم.
گردنش را گازی زد و همین جور که به سمت پایین میرفت ناله ی نفس که به معنیه اعتراض بود را شنید و حشری تر شد.دقیقا همین را میخواست.اینکه نفس مقاومت کند ولی در عین حال نتواند کاری از پیش ببرد و در مقابل تحریک جنسی اش ناتوان باشد.همین طور که از تنش پایین میرفت ممه هایش را بوسید و به سختی دل کند.
مریم:خب دیگه میخوام جدی جدی جونت و بکشم.
نفس صورتش را جمع کرد و حالت التماس گوونه گفت:خاانووم هرکاری بگیید میکنمم تروخدا دست بردارید.
مریم:جنده ام شو
و بعد خودش به این حرفش خندید و از دیدن صورت سرخ نفس دلش رفت.دهانش را روی شکم نفس گذاشت و فوت کرد و نفس از خنده غش کرد.
یکم که قلقلکش داد و بی حال شد شروع کرد به بوسه زدن های ریز روی کسش.نفس سعی در بستن پاهایش داشت ولی هم جانی در بدن نداشت هم مریم با دستانش پاهایش را کاملا باز کرده بود.مریم سعی میکرد چوچوله ی نفس را نبوسد تا بی طاقتش کند.به طور کلی قصدش بی طاقت کردن و اذیت کردن نفس بود.مظلومیتش وادارش میکرد اذیتش کند.
شرته نفس که توری بیش نبود کاملا خیس بود و کس نفس مشخص بود.
گره ی سمت چپ شرت را با دندان هایش باز کرد.شرت را کنار داد و با شهوت به کسش نگاه میکرد.
نفس فقط ناله میکرد و میگفت:خانووم خانوووم مریمم جوون.
مریم:این کس تپل ماله کیه هان؟بگو ببینم ماله کیه؟من فقط میخورمش فهمیدی؟مننن
گره ی طرف دیگر نیز باز کرد و شرت را از زیر کون تپل و نرم نفس کشید و به گوشه پرت کرد.
مریم:نچ نچ خیسه خیس بوداا
نفس شرم زده بود.کسش خیس بود دست و پایش بسته بود و برهنه منتظر بود ببیند چه بلایی قرار است بر سرش بیاید.زنی با چشمان پر شهوت و دهانی که تشنه ی کسش بود و میخواست جانش را بکشد.نفسِ مریم که مابین پاهایش میخورد ضعف میکرد.
مریم یک فوتی هوسناک روی کسش کرد و خودش کلی ذوق کرد،چون تن نفس لرزید.
مریم از سر ذوق خندید و گفت:این دله من رفت واسا بکر بودنت
نفس:خانوم تروخدا من دارم از خجالت میمیرم.
جوری با التماس گفت که خودش دلش برای خودش سوخت اما مریمی که بوی کس خیس شده ی نفس به مشامش خورده بود مست بود،مست.
مریم:هووووم؟!!
و بدون مکس شروع کرد به بوسه های ریز زدن روی کسش.بالای کس و روی چوچوله و کشاله ی ران هم نداشت،تمام چیزی که در دسترسش بود را بوسه میزد و بو میکشید.متوجه شده بود نفس واقعا نایی برایش نمانده و نصفش به خاطر شرم و خجالتش است.
مریم بیشتر تحریک شد اصلا میخواست که نفس خجالت بکشد.دستانش را از ران هایش به سمت بالا کشید و روی سینه های نفس گذاشت و شروع به بازی بازی کردن با آن دو کرد.
نفس چشمانش را باز کرد.صحنه ای که میدید بر شهوتش افزود.دستان لاک قرمز خورده ی مریم سینه هایش را میفشرد و با نوک سینه اش بازی میکرد.سر مریم بین پاهایش بود و از بوسه های ریز دست بر نمیداشت.نفس دیگر حس کرد تمامش ماله مریم است.تمام وجودش نیازش را فریاد میزد.حتی نمیتوانست جلوی ناله هایش را بگیرد.
مریم به طور ناگهانی همانطور که با سینه های نفس بازی میکرد زبانش را روی کس سفید نفس کشید.نفس شوکی واردش شد و سعی کرد پاهایش را جمع کند که مریم ضربه ی محکمی روی سینه هایش زد.نفس از درد دادی زد و سریع گفت:ببخشیید ببخشیید خانووم.
مریم با چشمان توبیخ گر و جدی بدون اینکه حرفی بزند نگاهش کرد.سپس دوباره رفت سراغ کس دختر بی پناه.با ارنج هایش پاهای نفس را باز کرد و نوک سینه هایش را در دستانش گرفت.زبانش را بیرون اورد و به نفس که با وحشت و شرم نگاهش میکرد نگاه کرد.سپس ادای لیس زد و تحریک کردن چوچوله را روی هوا و یکم بالاتر از کسش در اورد.نفس واقعا با این حرکت مریم خیس شد و خلع سلاح.
مریم از ذوق چنین کاری خندید و ناگهان زبانش را روی چوچوله قرار داد و به صورت طولی شروع به لیسیدن کرد.نفس فقط ناله میکرد.مریم دست از کارش برداشت و گفت:نفسم منو نگا قوربون تنت برم منو نگاه گوش بده ببین چی میخوام ازت.
نفس،نفس نفس میزد و سعی داشت تمرکز کند.
مریم:ببین میخوام هر کاری باهات میکنم و برام بگی با ناله و آه و با جزئیات مثلا وقتی دارم چوچولتو لیس میزنم بگو دارید چوچولمو لیس میزنید مریم جون.
نفس سرش را بالا پایین کرد.
مریم:افرین من قوربونه کست برم
رفت سراغه کسش و بوسه ای روی کسش زد و شروع کرد به لیس زدن های اولیه اش.لیس میزد و نفس با ناله و به زوور میگفت:دارید چوچولمو میلیسید خانوم.دارید کسمو بوس میکنید.دارید زبونتونو روی سر چوچولم میکشید.زبونتون و میزنید روی چوچولم.
دست از لیس زدن برداشت و نوک زبانش را دور چوچوله ی نفس چرخاند.نفس با دست و پای بسته دیگر نتوانست تحمل کند و تقلا کرد برای آزادی و همش میگفت وای بسته مردم به خدا دارم مییمرم
مریم اما اصلا توجهی نمیکرد کشاله ی رانهایش را میمیالید و چوچوله اش را بازی بازی میداد.
نفس زیر تنش واقعا میلرزید و جانش از چوچوله اش داشت بیرون میزد.چوچوله اش باد کرده بود.
مریم:جوون چوچولت چه بادی کرده.
مریم خیلی ارام ارام و با طمانینه کسش را تحریک میکرد و بازی میداد.واقعا جان پارتنرش را میگرفت و اذیتش میکرد.
مریم چوچوله ی صورتی و باد کرده ی نفس را داخل دهانش برد و شروع به مک زدن کرد.نفس که داشت به رها شدن نزدیک میشد چوچوله را از دهانش در اورد و شروع کرد به فوت کردن روی کسش.نفس گریه اش در امد و کسش را به بالا هل میداد.مریم از دل ضعفه ای که برای نفس درست کرده بود غرق در شادی بود.پارچه ی تخت زیر کس نفس خیس بود و مریم لذت میبرد از این وضعیت.
نفس فقط ناله میکرد و صدایش در نمیامد.
مریم چشمانش فقط کس و چوچوله ی نفس را میدید.عاشق چوچوله بازی بود.دوباره سرش را برد در کس نفس و بوسه ای گذاشت ایندفعه کاملا روی چوچوله ی بزرگ شده ی تحریک شده.دوباره شروع به چرخاندن زبانش روی چوچوله ی بخت برگشته نفس کرد وکاملا متوجه سفت شدن چوچولش شد.پیش خودش فکرد:بمیرم چیکار دارم باهاش میکنم ببین چه نزدیکه ارگاسمه.اما دوس دارم اصلا.
تا یکم دوباره چوچوله را در دهانش برد و مک زد و نفس ناله و آهش بالاتر رفت ولش کرد.
نفس بی طاقت شده بود و صورتش از اشک خیس بود.
اولین تجربه ی ارگاسمش بود و واقعا دل سنگ نیز برایش آب میشد.
مریم ناگهان سرش را برد لای پاهایش و شروع کرد به خوردن جوری که خودش سیر شود نه انکه نفس ارضا شود.مریم خودش نیز طاقتش تمام شده بود و دلش میخواست تمام کسش را در حلقش فرو کند.
۵ ثانیه ای نفس رها شد.مریم فهمید ولی باز هم به خوردنش ادامه میداد.
نفس که یکم از حس فوق العاده اش کم شد و فهمید مریم باز هم دارد کسش را میخورد متعجب شد و بدبختانه باز هم داشت تحریک میشد.
صورتش را جمع کرد با التماس گفت:خانووم شما رو به خدا بس کنید خواهش میکنم
مریم لحظه ای دست از خوردن برداشت و گفت:تازه شروع کردم.
کیرشو گذاشت دهنم کون مامانی کیر تو کون آب کیر تو کون کس تپل قهوه ای کس خیس و نمناک کیر لا کون سوراخ لیسی پستون ناز پستون کیر شق کن کس پف کرده منو بکن چیز تو کس مامانی مامان کس میده کس سفید مامانی کیر پسر ,کس مادر مامانی حشری,پسر کیری از هر طرف کیر کیر سواری کس خواهر ,کیر برادر