هم سکسی بود
با سلام کامران هستم . حدود ۸سال پیش با ویزای کار به بریتانیا مهاجرت کردیم. من و همسرم سارا که ۵سال از من جوونتره . من ۴۵ سالمه . خیلی زود تونستم خودم رو با شرایط کاری اینجا وفق بدم. توی شاخه فایننس در لندن اگر باهوش باشی جای زیادی برای پیشرفت هست . یه ۵،۶ سالی طول کشید که شرایط ایده ال خودمون رو پیدا کردیم. درامدم اونقدر بود که ۲دخترم که ۶ساله و ۸ ساله بودن هردو به مدرسه خصوصی میرفتن. موفق شدم با وام بانکی خونه نسبتا بزرگی تو حومه شهر بخرم. حتی این اواخر اونقدر اوضاع خوب بود که ماشین رویاهام رو که بنتلی بود قسطی خریدم. تا ۶ ماه پیش که همه چیز مثل آوار روی سرم خراب شد. ورشکستگی و جریمه سنگین شرکتی که توش کار میکردم باعث شد که کارم رو از دست بدم. من بودم و وام بزرگ خونه ای که اگر یک ماه پرداخت نمیشد بانک اخطاریه تخلیه و تصرف رو میفرستاد. ماشین لوکسی که زن و بچه و خودم طاقت دل کندن ازش رو نداشتیم. مدرسه خصوصی که شهریه هر سال برای هرکدوم از بچه ها سالی ۲۰هزار پوند بود. چند روز اول سعی کردم موضوع رو از سارا قایم کنم. اما بعد از چند روز ناچار شدم که بگم. سارا به طور نیمه وقت توی یه شرکت دارویی امریکایی کار میکرد . در امدش رو هم بیشتر صرف لباس و لوازم آرایش و ظاهر خودش میکرد. هر دو مغموم و ناراحت باید فکری میکردیم. چند هفته متوالی ده ها کمپانی رو برای کار تقاضا کردم،اما بی فایده بود. تا اینکه سارا گفت توی شرکتشون به نماینده فروش برای آفریقا و خاورمیانه احتیاج دارن. چون رشته تحصیلیش زبان فرانسه بود به فرانسه هم تسلط داشت و گفت شانس خوبیه که بتونه کار رو بگیره، من که چشمم آب نمیخورد ولی مخالفت هم نکردم. حدود یک ماه و نیم گذشت مجبور شدیم ماشین رو پس بدیم،پشت سر هم نامه بانک برای قسط خونه میامد،کاملا ناامید بودیم که سارا گفت براش ایمیل اومده که برای درخواست کار جدید مصاحبه داره ،یکی از مدیران فروش همون شرکت هم یه خانم ایرانی بود به اسم مهناز که توی این مدت هم با سارا رابطه دوستی پیدا کرده بود. . دو،سه بار هم به اتفاق من با مهناز و شوهرش که یه مرد انگلیسی بود به اسم مارک رفته بودیم رستوران. چند روز بعد سارا با خوشحالی گفت که موافقت شده که تمام وقت کار کنه اما نه به عنوان مدیر فروش در هر صورت خبر خوبی بود اما درآمد این کار با پولی که من سابقا در میاوردم اصلا قابل قیاس نبود. ساعات کار طولانی و خستگی دیگه رمقی برای سارا نمیگذاشت که بخواهیم به سکس لایفمون برسیم. من هم به جای کار بیرون تبدیل شده بودم به همسر خانه دار. تمیز کردن خونه،حمام و غذا دادن بچه ها،غذا پختن،بردن و آوردن به مدرسه،خرید خانه و. سارا هم به خاطر استرس کار و خستگی، به رسم خیلی از کمپانیهای انگلیس بعد از کار با همکاراش از جمله مهناز برای خوردن ابجو و یا شراب به بار نزدیک کارشون میرفتن،مخصوصا جمعه ها که آخرین روز کاری هست و شنبه و یکشنبه اینجا خیلی از مکانها تعطیل هست. پس یه خرده اونجا هم وقت صرف میکرد،تازگیها بوی سیگار هم میداد،قبلا از سیگار خوشش نمیامد و هرموقع من میکشیدم یه نیمچه اعتراضی میکرد. خوب من میگذاشتم پای استرس کار و اینکه حوصله جر وبحث نداشتم وقتی که خودم هم سیگار میکشیدم. !یه شب که اومد خونه یه خرده مست بود . بهش گفتم مهناز هم مثل تو اینقدر مست میکنه؟ خندید و گفت کاش فقط مست میکرد. گفتم چی میخوای بگی. یه خنده تحویلم داد و گفت کامران اگر یه چیزی بگم قسم میخوری به کسی نگی ؟ گفتم اگر دوست نداری نگو. گفت نه میگم ولی مطمعنم تو به رویشون نمیاری. گفتم روی کی؟. گفت مهناز مست بود و از سیر تا پیاز برام تعریف کرد. گفتم من که نمیفهمم چی میگی. گفت بچه ها خوابن؟ گفتم اره تو اتاقشون هستن. نزدیکم شد و گفت میدونی مارک شوهر مهناز بعد از ۱۰ سال زندگی بهش اعتراف کرده که گی شده و نمیتونه با مهناز سکس کنه؟ گفتم ها؟!! یعنی چی؟اینها که ۱۵ساله با هم هستن! بچه شون فقط ۴سالشه؟؟. گفت همون دیگه مهناز تو مستی گفت که بچه رو تو مسافرت به مراکش از یه ماساژور مرد عرب داره. اب دهنم رو نمیتونستم قورت بدم. داشتم شاخ درمیاوردم. گفتم شوهرش میدونه؟گفت پس فکر کردی نمیدونه؟ پیشنهاد خود مارتین بوده ،گفته مثل بچه خودم بزرگش میکنم به شرطی بدونی من گی هستم. مهناز میگه اونقدر مهربون و جنتلمن هست که عاشقش هستم ولی الان با یه جوون پولدار عرب دوسته،مارک هم میدونه. فکم افتاده بود رو زمین از تعجب. روابط جنسی من و سارا قبلا خیلی خوب بود . یعنی من فکر میکردم که خیلی خوبه تا اینکه من کارم رو از دست دادم و سارا همش درگیر کار بود و دیگه عملا وقت و حالی برای اینکار نبود . اما نمیدونم چرا این ماجرا رو که شنیدم بی اختیار تحریک شدم رفتم سمت سارا که دیدم خندید و کفت ها چی شده ؟بلند شد؟با خنده . اون وقتها خیلی وقت پیش ها گاه گداری با سارا سافت پورن میدیدیم .
زایمان با ورود ها ذره این کیر جیغ میزد
فیلمهای که علاوه بر سکس موضوع داشت. ولی خیلی وقت بود که این کار رو نکرده بودیم. بعد از اینکه اون شب سارا ماجرا رو تعریف کرد بعد از مدتها هوس سکس کردم. بگذریم. ،روزها گذشت و نامه های تهدید امیز بانک با درآمد سارا قطع نشد . من هم در به در دنبال کار ولی دریغ از نتیجه خوب. تا اینکه سارا بعد از چند ماه گوش زد کرد که هیچ پس اندازی دیگه نمونده،شهریه مدرسه بچه ها به زودی باید پرداخت بشه و دیگه هم امکان نداره که از بانک وقت بخریم. مبشد به خونه کرایه ای و مدرسه دولتی فکر کرد اما سارا زیر بار نمیرفت تا اینکه او هم قبول کرد که راهی نداریم. یادمه که همه چیز رو تموم شده میدیدیم که اون شب سارا از کار به خونه اومد و دیدم گفت کمپانی دایرکتور جدید انتخاب کرده که از امریکا انتخاب شده ولی برای ۲سال توی دفتر اصلی اروپا که لندن باشه میمونه. چون پیش بینی کردن که قراردادهای جدید تو راهه از حالا پوزیشنهای جدید توی کمپانی اومده بالا و میخوام شانسم رو امتحان کنم. ته دلم نا امید بودم ولی مخالفت نکردم گفتم خوبه. این رو بگم که سارا یه زن میانه قد ۱۶۰سانتی بود ۲بارزایمان هم بدن نسبتا گوشتی رو براش ساخته بود. اما سینه های بزرگ و سفت و باسن خیلی جذابی داشت. پوست سفید و چشمهای قهوه ای. با موهای لخت خرمایی و چشمهای درشت وجذاب. چند روز بعد اول صبح که میرفت سرکار گفت؛کامران برام دعا کن امروز مصاحبه کار دارم. سرم رو چرخوندم دیدم یه لباس تقریبا تنگ سبز که یه خرده بالای زانو بوده پوشیده ،با یه پاشنه بلند سفید چرم. و ناخنهای نسبتا بلند لاک زده. گفتم ؛سکسی شدی؟ گفت نمیشه که درب و داغون برم مصاحبه . شب که اومد خونه از خوشحالی داشت بال در میاورد. گفت بچه ها؟گفتم خوابن . چرا دیر کردی گفت بعد از مصاحبه قرار گذاشتم با دایرکتور جدید که از امریکا اومده برای یه مشروب کوچیک. زیاد حرف زدیم طول کشید. گفتم چی شد؟گفت کامی کار رو گرفتم. تا سالی ۱۵۰ هزار پوند هم جای بوناس داره به غیر از حقوق سالی ۷۰ تا. گوشهام رو باور نمیکردم . یعنی مشکلاتمان داشت تمام میشد . گفتم باید جشن بگیریم. رفتم ۲تا شات ویسکی ریختم. بعد از اون نمیدونم باز یه سکس عالی داشتیم البته به زعم من . چون چند ماهی بود که ماهی یه بار هم سکس خوب نداشتیم. توی جا سارا گفت اگر حسودیت نمیشه بگم تونی دایرکتور جدید کلی از ظاهرم تعریف کرد . نمیدونم عوض ناراحتی و یا عصبانیت چرا فقط بوسیدمش . و گفتم راست میگه زن من خیلی خوشگله. سارا گفت فقط چیزی که هست روی این کار به طور موقت برای ۳ماه هستم که درصورت رضایت هر دو طرف بعد از ۳ماه داعم میشه. هر جمعه هم صبح با پرواز میرم پاریس و شب برمیگردم. گفتم چرا؟گفت ؛چه فرقی داره من الان هم که صبح میرم سرکار بعد از غروب میرسم خونه. پولش اونقدر خوب بود که تو ذهنم هم نخواستم بیشتر بهش گیر بدم. چند هفته ایی گذشت و سارا مرتب بیشتر به خودش میرسید . لباسهای گرون قیمت و جدید . ظاهری که بیشتر و بیشتر آرایش کرده و جوون تر میشد . البته این اواخر وقتی دیدم دور کمرش زنجیر انداخته و تو نافش حلقه و توی مج پاش زنجیر و یه خرده برام عجیب بود. اما گفتم اقتضای. زن بودنه. دیگه الان دقیقا تبدیل شده بود به مردی که توی خونه پول میاره،مرتب دستور میداد این غذا. رو درست کن،لباسهای من رو جداگانه بنداز تو ماشین،چرا حمام و دستشویی کثیفه؟ به بچه ها دیکته گفتی؟. من رسما شده بودم خدمتکار خونه. اکثر شبها هم میامد خونه باید شامش رو گرم میکردم میذاشتم جلوش براش زیر سیگاری میاوردم. پاش رو مینداخت روی پاش و راجع کارهای روزانه من رو سوال و جواب میکرد. نمیدونم ته دلم هم زیاد بدم نمیومد زنم همه کاره خونه باشه. فکر کنم سارا هم این رو فهمیده بود. اویل کار جدیدش همیشه جمعه ها از پاریس پرواز میکرد و برمیگشت . اما بعد از چند هفته دیدم داره بهانه میاره که له میشم از خستگی. دیگه نمیتونم و شنبه ها ظهر برمیگردم کمپانی برام هتل میگیره. مخالفت من تو اون شرایط چه فایده ایی داشت،؟باید به زنم میگفتم از خستگی بمیر و برگرد چون من به تو اعتماد ندارم؟ولی حقیقتش من به سارا اعتماد داشتم. هر موقع هم از پاریس برمیگشت کلی قبراق و سرحال بود. دخترها هم به هفته ای یه روز نبود مادرشون عادت کرده بودن. تا اینکه یه روز یکشنبه که سارا با دخترها بیرون رفته بودن دیدم موبایلش رو جا گذاشته توی اتاق خواب . نمیدونم چرا از روی کنجکاوی سرنوشت کردم توی موبایلش. توی ایمیلها تمام ایمیلها پاک شده بود و فقط ۳تا بود. یکیشون رو که باز کردم طول کشید تا دانلود بشه نوشته بود تقدیم به تو که بی نظیری. ویدیو رو که دیدم چشمهام از کاسه داشت درمیامد. مثل اینکه بی خبر از خود سارا تونی دوربین کار گذاشته باشه تو اتاق که من بعدا فهمیدم این شخص تونی هست چون هیچ وقت ملاقاتش نکرده بودم و سارا نگفته بود چه شکلی هست. سارا با یه لباس که تا روی رانهاش رو پوشونده بود به رنگ مشکی. و یه پاشنه بلند مشکی . همراه با موهاش که باز بود و روی شونه هاش ریخته بود با لاک خوشرنگ قرمز. کنار یه مرد حدودا ۳۵ ساله خوش بدن که بیشتر شبیه دونده های دو سرعت بود با سر تراشیده،شونه های پهن و قدی که به راحتی بالای ۲متر بود . با پوستی که سیاه براق و واکسی بود. با پیرهن سفید و کراوات قرمز . چنان سارا رو بغل کرده بود و از لب میبوسید که صدای بوسه های منقطع اش رو میشد به راحتی تو فضای اتاق شنید . پاهام سست شده بود از دیدن این صحنه. دیدم بعد از یکی،دو دقیقه بوسیدن سارا دستهاش رو روی باسن بزرگ و گوشتی سارا فشار میده و حسابی راه فراری برای سارا نذاشته . اون قدر قدر بلند بود که سارا با پاشنه ۷سانتی باز هم خودش رو به سمت بالا میکشوند که بتونه از این سیاه لب شتری که رو به پایین خم شده لب بگیره. دیدم یهو سارا رو از کمر روی تخت انداخت و بدون اینکه چیزی بگه پاهای سارا رو باز کرد لباسش خود به خود رفت بالا . سر تاس و براقش رو کرد وسط پاهای سارا ،
تلمبه زدن وسط پاهای سفید و گوشتی
با انگشت شورت تور مشکی سارا رو کنار زد و مرتب داره کسش رو میبوسه. جوری که میشد صدای بوسه هاش رو شنید بعد از یکی دو دقیقه صدای اه و ناله سارا بلند شد که شروع کرد این بار به لیس زدن کسش. و با انگشت هم فرو میکرد توی سارا. از روی تخت بلندش کردو مرتب بهش گوشزد میکرد که وای تو چقدر سکسی هستی و سارا مرتب با صدای بلند میخندید معلوم بود که مست هست. یهو دیدم بهش گفت سکسی برو روی زانوهات. دید سارا زانو زد و بعد از اون کیری رو دیدم که توی هیچ فیلم پورنی هم ندیده بودم . درازی نزدیک ۲۵ سانیمتریش به کنار ،به طرز باور نکردنی و عجیبی کلفت بود. جوری این کسر کلفت بود که احساس کردم دهن سارا جر خورد بعد از این که چند دقیقه ای براش ساک زد میشد به خوبی خیس بودن کیر رو دید. دوباره سارا رو به کمر خوابوند روی تخت و بدون اینکه زحمت در آوردن شرت سارا رو به خودش بده با انگشت شورت رو کنار زد . جوری این مردک کلفت بود که سارا با ۴۰سال سن و دو بار زایمان با ورود ها ذره این کیر جیغ میزد . چند ثانیه ای این جیغ از درد بود اما بعدش جیغ و داد لذت بود . من باید اعتراف کنم همیشه تو بخرین حالت زیر ۲دقیقه دخول کارم تمومه اما این مردک انگار از جنس آهن بود و سارا هم هیجان و لذتش بیشتر میشد بعداز کلی تلمبه زدن وسط پاهای سفید و گوشتی سارا دیدم سارا رو برعکس کرد به کمر و اینبار به روش به قول معروف داگ استایل و بعد از لون هم خودش به کمر روی تخت خوابید و سارا رو بدون اینکه مقاومتی بکنه فرستاد بالا و آخر سر هم بدون اینکه بگه به حالت اول سارا رو روی کمر گذاشت و بین پاهای سارا تلمبه میزد ،شروع کرد به داد زدن ارضا شدن. بدون اینکه به خودش زحمت بده حتی کیرش رو دربیاره. هر دو هم رو در آغوش گرفتن و شروع کردن به بوسیدن هم. به سارا گفت یه نخ سیگار برام روشن کن دیدم همچنان که داره سیگار میکشه سارا رفت پایین پاش قرار گرفت و شروع کرده براش ساک زدن اون هم گفت اوه یو ار سو سویت اند هات هانی. (یعنی تو هم شیرین و هم داغی عسلی ). نمیدونستم چکار کنم. سارا هم هم سکسی بود،هم متوجه شده بودم که زن خیلی حشری تو سن ۴۰سالگی هست. هم اینکه من دروغ نگم با دیدن این فیلم بیشتر از اینکه عصبانی بشم ویا حس حسادت بهم دست بده فهمیدم،که همون طوری که خیلی از ادمها ریاضی دان و یا آشپز و یا خلبان و ورزشکار خوبی هستن. بعضی ها کم به قول معروف لاورهای خوبی هستن و یه زن رو به بهترین نحو ارضا میکنن. اون شب کلی با سارا مشروب خوردم و بعد ماجرا رو بهش گفتم. به من گفت ؛تو خودت وضعیت مالی ما رو میدونی،من از این رابطه لذت میبرم،اما عاشق تو هم هستم ونمیخوام از دستت بدم اما اگر تو بخوای این رابطه با تونی رو قطع میکنم. دروغ نگم من هم از این حال لذت میبرم.
کیرشو گذاشت دهنم کون مامانی کیر تو کون آب کیر تو کون کس تپل قهوه ای کس خیس و نمناک کیر لا کون سوراخ لیسی پستون ناز پستون کیر شق کن کس پف کرده منو بکن چیز تو کس مامانی مامان کس میده کس سفید مامانی کیر پسر ,کس مادر مامانی حشری,پسر کیری از هر طرف کیر کیر سواری کس خواهر ,کیر برادر