از وسط سینش می رفت پائین
خلاصه حرفای ما گل انداخت و اون از هر دری وارد شد تا ما را بیشتر به خودش عاشق كنه اینكه من تا حالا عاشق كسی نشدم از همون روز اول تا تو را دیدم بهت دل بستم تو خودت اینو بهتر می دونی من تو را دوست دارم و می پرستم و اگه تو اراده كنی دنیا را برات جابجا میكنم و بقول بعضی ها از این كس و شعر های دختر كش. منم از شما چه پنهون با بستن چند حرف دیگه از اینا كه به شكمش می بستم همون حرفا را تحویل خودش می دادم و با طنازی و عشوه گری های زنانه اونا بیشتر آتیشی می كردم نمی دونم تو این حرفا اصلا به چیزی كه بوی از سكس داشته باشه نشد اما من واقعا بد جوری آتیش گرفته بودم ( بی چاره این پسرها و دخترها كه لاس خشكه میزنن عجب زجری میكشن ) هر چی من سعی كردم اونا بطرف چیزهایی ببرم كه حرفی از سكس و اینا بزنه اصلا حالیش نبود مثلا میگفتم آخه تو از چی من خوشت اومده كه عاشق من شدی؟ آخه تو كه می دونستی من شوهر دارم اون می گفت من عاشق نجابت ات شدم ( آخه احمق جون من اگه نجابت داشتم كه سراغ تو نمی اومدم ) دیگه چی دیگه اینكه خیلی با شخصیت و با معرفتی. دیگه دیگه اینكه واقعا خوشگل و طناز و با وقاری اینا كه گفت احساس كردم نفسش مثل آدمهای كه می خوان كیرشون فرو كنن داره می لرزه و من بدجوری حرارتم بالا رفت دیگه نتونست چیزی بگه. آب دهنشو فرو داد و گفت خوب تو چی از چی من خوشت اومد كه خواستی با من دوست بشی ( خواستم با تمام وجود فریاد بزنم كیرت كیرت كیر كلفت آبدارت ) اما جلو خودم گرفتم گفتم تو چیزای داری كه هر زن و یا دختری دوست داره داشته باشه. گفت مثلا چی خواستم ببینم دو ریالیش می افته گفتم خودت حدس بزن گفت من از كجا بدونم. گفتم خوب یه چیز بگو با شوخی و لودگی گفت حتما به خاطره اینكه خوش تیپم ( تو دلم گفتم آره جون بابات خوش تیپ ندیدی ) گفتم یكیش اینه گفت نمیشه خودت بگی گفتم به وقتش می فهمی و بهتر كه از این حرفا بگذریم و اگه كاری نداری قطع كنم گفت نه تو را خدا زوده گفتم شو هرم بیرونه ممكن یه دفعه سر زده بیاد . گفت اگه می تونی زود زود زنگ بزن. گفتم سعی میكنم و گفت فردا میای دانشكده گفتم آره پرسید ساعت چند گفتم ساعت ده كلاس دارم گفت منتظرت هستم و بعد خداحافظی كردیم.
از وسط سینش می رفت پائین
فرداش از روزای پیش بیشتر به خودم رسیدم تا ببینم این احمق كودن دو ریالیش می افته یا نه ساعت 5/9 تو دانشگاه بودم اونم زود اومده بود و از همكلاسی ها كمتر خبری بود تا منو دید اومد نزدیك و سلام كرد اخمامو تو هم كشیدم و گفتم مگه قرار نشد تو دانشكده همدیگه را نبینیم با حالتی شبیه بغض گفت آخه من چه كار كنم تلفنی كه نمی شه تو بیرونم كه ممكنه آشنای ببینه اینجاهم كه نمیشه پس می گی من چه كار كنم؟ گفتم من نمی دونم مگه قرار كاری بكنی ( این جمله آخری را با یه حالت خاصی گفتم كه اگه معنیشو نمی فهمید دیگه خیلی كودن بود) بعد از یه مكث كوتاه مثل اینكه چیزی به خاطرش اومده باشه گفت اگه می شه بیا خونه من. من كه اكثر مواقع تنهام ( از شما چه پنهان من كه منتظر این حرف بودم نزدیك بود از خوشحالی بال در بیارم آخه چیزی نمونده بود كه كیرشو بچپونم تو كسم ) خودم زدم به اون راه گفتم خونه ! خونه نه اخه من نمی تونم بیام من همش كه كلاس دارم بعدشم باید خونه باشم ولی شایان می پرسه كجا بودی و از این جور حرفا. گفت خوب یه وقت كه كلاس داری بیا گفتم من فقط سه شنبه بعداز ظهر اون دو ساعت آخریو می تونم بیام (می دونستم اون روز سه شنبه است) گفت یعنی امروز؟ خودمو به گیجی زدم اخ امروز سه شنبه است اصلا نمی دونستم گفت آره اگه افتخار بدی با هم باشیم. گفتم اگه می شه بذار برای یه هفته دیگه گفت نه دیگه من نمی تونم تا یه هفته دیگه منتظر دیدن شما باشم. بعد از كلی اصرار قرار شد از ساعت یك به بعد تا ساعت سه و نیم كه كسی متوجه غیبتم نمیشه برم خونه آرش.
از وسط سینش می رفت پائین
آرش دوساعت صبح را هم رفت كه وسایل پذیرایی را آماده كنه و بعد از دادن آدرس و سفارش كردن كه مبادا زنگ صاحبخونه را بزنی خداحافظی كرد و رفت. تو كلاس همش به این فكر بودم كه حالا تو خونه چه كار می كنیم و تئ حالت فانتزی سكس با آرش از شما چه پنهون چند بار هم به حالت نیمه ارگاسم رسیدم چون تازگی ها هم قاعدگیم تموم شده بود در اوج شهوت بودم. اگه همون وقت شورتم در می آوردی و می چلوندی آب كسم ازش می چكید. ترسیدم این حالتمو همكلاسیهام بفهمن بخصوص مریم وشیلا كه بد جوری بهم نگاه میكردن آخه تند وتند ساعت نگاه می كردم مگه این كلاس لعنتی تموم می شد بلاخره كلاس تموم شد ومن با عجله به طرف خونه آرش راه افتادم. بعداز نیم ساعت دم در خونه آرش بودم زنگشو که طبقه دوم زندگی می کرد زدم خودش درو باز کرد و همونطور که بهش قول داده بودم وارد ساختمان شدم و بطوریکه همسایه ها نفهمن در آهسته بستم و یواش به طبقه دوم رفته در یکی از واحدها باز بود و آرش آروم صدام زد. رفتم طرفش رفتیم تو ودر آروم بست خدا و خدا می کردیم کسی ما را ندیده باشه آخه یه زن غریبه تو خونه یه دانشجو تنها خیلی سه بودخلاصه آرش با یه تک پوش قرمز مردانه که از بالای اون مو های سینه شو می شد دید واقعا مرد دلخواه و مورد علاقه من بود آخه من می مردم برای مردی که سینه ش پر مو باشه آخه شایان به غیر از چند تا مو که از وسط سینش می رفت پائین چیزی نداشت اما حالا آرش پر مو و مردانه که دلم می خواست همون ساعت شلوار ورزشی اسپورتشو جر می دادم و کیرشو می چپوندم تو دهنم اما خودم کنترل می کردم و سعی می کردم آرامشم را حفظ کنم. به هر حال آرش منو دعوت کرد تو سالن پذیرایش که با یه فرش 12 متری و یک پتو که گوشش انداخته بود ساده و بدون هر گونه تزئینی خود نمایی می کرد از مبل و وسایل دیگه خبری نبود.
کیرشو گذاشت دهنم کون مامانی کیر تو کون آب کیر تو کون کس تپل قهوه ای کس خیس و نمناک کیر لا کون سوراخ لیسی پستون ناز پستون کیر شق کن کس پف کرده منو بکن چیز تو کس مامانی مامان کس میده کس سفید مامانی کیر پسر ,کس مادر مامانی حشری,پسر کیری از هر طرف کیر کیر سواری کس خواهر ,کیر برادر