لبای قلوه ای
به سمت میز آرایش رفتم و انبوه پودر و کرم و لوازم آرایش رو مرتب کردم . یه کرم مخصوص گریم رو برداشتم و رو دستم مالوندم دستامو روی صورتم مالش دادم ، به آینه نگاه کردم ، نه باید بیشتر پوستم سفید میشد مشغول گریم بودم دونه به دونه لوازم رو امتحان کردم . یه ربع بعد به خودمنگاه کردم یه صورت مثل گچ سفید شده و دماغی که نوکش مثله گوجه فرنگی قرمز شده بود و لبای زمخت و یه لبخند مصنوعی که تا بناگوشمادامه داشت ، کلاه گیس فرفری رو روی سرم گذاشتم و کلاه رنگارنگی که به طرز مضحکی قیافمو خنده دار میکرد روی سرم . چشمامو دیدم ، نه چشمام شاد نبود دیدن اون غم پنهون پشت این قیافه ی خنده دار حداقل برای خودم سخت نبود. به طرف چوب لباسی رفتم و جلیقه ی مخصوص رو پوشیدم باید تمرکز میکردم .
تو هنوز آماده نشدی؟! مردم منتظرن زودتر دست بجنبون.
آروم از اتاق گریم خارج شدم و با پا گذاشتنم روی صحنه صدای کف و جیغ مردم بلند شد ، وقتی روی صحنه قدم برمیداشتم باید خود واقعیم رو فراموش میکردم . باید کسی میشدم که حتی خودمم نمیشناختمش طبق معمول حرکات موزون و ژانگولر بازیام شروع شد باید گاهی کمی دست و پا چلفتی میشدم که دُز خنده ی مردم رو بالاتر میبردم هرچی که یاد گرفته بودم که باهاش مردم رو بخندونم رو اجرا کردم آخر سر یه تعظیم نصفه و نیمه و مطابق انتظار صدای جیغ و داد و کف و سوت مردم که تحسینم میکردن . سرم رو بالا گرفتم ، هیچوقت روی جمعیت زوم نمیشدم ولی تو زندگی همه یه لحظه فقط یه لحظه اتفاق میفته و بعدش تغییر میکنی اون یه لحظه ی زندگی منم اون شب بود ، وقتی خیلی اتفاقی بین انبوه جمعیت چهره ی خندونش رو دیدم و دست زدنش یه لحظه خشکم زد چهره ی مهربونش که به طرز عجیبی برام دوست داشتنی بود انگار مسخم میکرد دیگه هیچ صدایی نمیشنیدم و هیچکسی رو نمیدیدم انگار فقط اون توی سالن بود فاصله ش دور بود ولی با جزئیات چهره ش رومیدیدم.
لبای قلوه ای و دماغ متناسب با چهره ش . چشمای کشیده و پوست لطیف و روشنش هارمونی دقیقی داشت.
عشق و عاشقی
بی توجه به همهمه ی مردم از صحنه خارج شدم و به سمت اتاق گریم رفتم . روی اولین صندلی نشستم و مدام چهره ش و اون لبخند که کاریزمای عجیبی بهش میداد توی ذهنم تکرار میشد .
از اون روز بود که انگار فقط بخاطر دیدن اون روی صحنه میرفتم مدام فکر و حواسم به واکنشای اون بود انگار بقیه اصلا وجود نداشتن .. گاهی به خودم نهیب میزدم و خودخوردی میکردم.
پسر تو یه دلقکی ، فقط باید دیگران رو بخندونی ، تو زندگی کسی مثل تو فرصت عشق و عاشقی نیست .
ولی هربار احساسم تو این نبرد نابرابر عقلم رو ضربه میکرد. ..
اون شب اجرام خیلی خوب از آب در نیومد سومین شب اجرا بود و اون توی همه ی این شب ها بودش و سرجای همیشگیش مینشست ، اولین کاری که بعد از ورودم به صحنه انجام میدادم این بود که با چشمام دنبالش بگردم و وقتی میدیدم سر جاش نشسته دلم قرص میشد و بهش لبخند میزدم . لبخندی که هیچوقت نمیدید..
سینه های بلوری
حرکاتمو طوری انجام میدادمکه اون خوشش بیاد ، اون بپسنده ، اون برام دست بزنه و حتی اون لحظه ای خوشحال بشه . “اون” این اسمی بود که براش گذاشته بودم ، اون حالا دلیل ادامه ی کارم بود ، و دلیلی برای ادامه زندگی .
اون کسی بود که باید میبود ، وجودش مثله اکسیژن ضروری و نبودش باعث خفگی میشد .
بعد اجرا توی پشت صحنه روی صندلی نشسته بودم و بی توجه به همهمه ی جمعیت اون بیرون توی افکاری که پر از اون بود غرق بودم .
این تغییر ، این دگرگونی همش بخاطر اون بود کسی که حتی اسمش رو نمیدونستم ، فقط میدونستم باید هرشب بین جمعیت ببینمش ، روی صندلیش بشینه و من ایستاده براش هنرنمایی کنم . از این فکر که اگه یه روز اتفاقی من رو توی خیابون ببینه و چهره م رو نشناسه روح و جسمم زخمی میشد . بدون اون گریم هیچوقت خود واقعیم رو نمیشناخت. خود واقعیم کی بود؟؟ من کی بودم؟؟ یه دلقک که کارش خندوندنه مردمه؟؟ یه نفر که خودش نیاز داره بخنده؟؟ من کی بودم؟؟
کلید رو توی قفل انداختم در رو باز کردم وارد خونه ی نقلیم شدم ، پذیرایی کوچیک و انتهای اون آشپزخونه ی اوپن رو از زیر نظر گذروندم . پر آت و آشغال و بی نظم و به هم ریخته . یه لحظه کنار پذیرایی دیدمش ، دامن کوتاهی که تا بالای زانوش اومده بود و ساپورت مشکی که سفیدی پوستش پشت اون رنگ مشکی کاملا توی چشم بود، بلوز قرمز تنش و سینه های بلوری که برجسته شده بود پشت اون بلوز ، تمام قد بهم لبخند میزد . با اون چشمای وحشی که مثل آهنربا من رو به خودش جذب میکرد…
به افکارم پوزخندی زدم ، روی تخت یه نفره ی گوشه ی هال طاق باز دراز کشیدم و دستمو روی چشمام گذاشتم ، خستگی پِلکامو سنگین کرد . سنگین و خمار .. نفهمیدم کی خوابم برد
کیرشو گذاشت دهنم کون مامانی کیر تو کون آب کیر تو کون کس تپل قهوه ای کس خیس و نمناک کیر لا کون سوراخ لیسی پستون ناز پستون کیر شق کن کس پف کرده منو بکن چیز تو کس مامانی مامان کس میده کس سفید مامانی کیر پسر ,کس مادر مامانی حشری,پسر کیری از هر طرف کیر کیر سواری کس خواهر ,کیر برادر