حس شهوت تو تمام بدنم موج زد
مامانم بغلم كردو در گوشم گفت گریه نكن شگون نداره، پیشونیم رو بوسید و رو به امیر گفت: این نازك نارنجى منو اذیتش نكنیا!
بعد این حرف خداحافظى كرد و رفت و در رو بست، در كه بسته شد بند دلم پاره شد من مونده بودم و امیر و وعده هایى كه براى امشب بهش داده بودم.
امیر این بار از جلو بغلم كرد و گفت جوابم رو ندادى، بهش گفتم خوبم مشكلى نیست.
اما اون گفت میدونم چته، تو از اتفاقى كه قراره بینمون بی افته میترسى!
باورم نمیشد كه امیر فهمیده باشه، بغضم یهو تركیدو با گریه بهش گفتم خیلى میترسم خیلى.
امیر یه دستى به روى گونه م كشید و گفت قرار نیست امشب اتفاقى بی افته!
با تعجب نگاش كردم و ازش پرسیدم چطور؟!
خندید و گفت دوست دارى بی افته؟!
بهش گفتم نه اما تو چرا دارى از حقت میگذرى؟
انگشتش رو به علامت سكوت رو لبم گذاشت و گفت: سكس یه لذت دو طرفه س، من سكسى رو كه تو به عنوان حق من ببینیش دوست ندارم امشب هر دومون خسته هستیم و تو هم اصلا آمادگیش رو ندارى لباست رو در بیار و برو دوش بگیر تا منم برم دوش بگیرم و بخوابیم.
با این حرفش به قدرى آرومم كرد كه به جرأت میتونم بگم اگه بهترین خبر دنیا رو بهم میدادن برام اونقدر ارزش نداشت، نا خود آگاه لبم رو رو لبش گذاشتم و بوسیدمش و ازش تشكر كردم كه دركم كرده، اونم یه چشمك بهم زدو از بغلش جدام كرد و با دست زد به باسنم و گفت برو تا نظرم عوض نشده و بلند خندید.
بال در آورده بودم و سبك شدم، رفتم تو اتاق و لباسم رو در آوردم و حوله تنپوش رو پوشیدم و رفتم به سمت حموم و دوش گرفتم، بعد من امیر رفت حموم و تو اون فاصله من موهام رو خشك كردم. حس عجیبى همه ى وجودم رو گرفته بود، منى كه اونقدر میترسیدم حالا دلم میخواست سكس كنم.
امیر با حوله اى كه تنش بود از حموم اومد بیرون و گفت تو هنوز نخوابیدى؟!
گفتم داشتم موهام رو خشك میكردم و الان میخوابم، نمیدونم چرا داشت دست دست میكرد كه من زودتر از خودش بخوابم.
گفتم برو بیرون كه من حوله م رو در بیارم و لباس خوابم رو بپوشم، اونم بى هیچ حرفى رفت، لباس خوابم شامل سه تیكه بود یه شورت تورى مشكى كه روش یه قلب قرمز داشت، یه شلوار مشكى تور نازك و یه پیرهن خواب تور اونم به رنگ مشكى كه جلوش فقط با كمربندش بسته میشد، وقتى پوشیدم و تو آینه به خودم نگاه كردم خجالت كشیدم ولى حس شهوت تو تمام بدنم موج زد.
سینش چسبوند و گفت تو كه گفتى نمیخواى؟
امیر خودش رو بلند كرد و پتو رو كنار زد یه دفعه خشكش زد، منم انتظار همچین كارى رو نداشتم، اولین بار بود امیر یه جورایى میتونست بدن من رو ببینه، همیشه نگران اولین برخوردش با بدن لختم بودم، خوش هیكل بودم اما یكم شكم داشتم و میترسیدم به روم بیاره سینه هام هم نسبتا كوچیك بود و اعتماد به نفسم رو كم میكرد.
از اینكه خشكش زده و منو نگاه میكنه همه ى حس شهوتم پرید و تو سرم هزار تا فكر تو یه لحظه دور زد كه به چى نگاه میكنه و تو سرش چى میگذره، بدنم عرق كرد و دستم به لرزه افتاده بود كه یهو امیر این سكوت زجر آور رو شكست و گفت عجب هیكل قشنگى باید به خودم تبریك بگم كه ندیده یه همچین انتخابى كردم!
با این حرفش انگار من رو از برزخ یه راست فرستاد تو بهشت. خیلى آروم شدم و تازه اینجا بود كه متوجه شدم جلوى شرتش باد كردو داره برجسته میشه!
دوباره تمام شهوتم با شدت بیشتر هجوم آورد تو وجودم، امیر رد نگاهم رو گرفت و سرخ شد و شیرجه زد كنارم و گوشه ى پتو رو كشید رو خودش، با تته پته گفت بهت نگفتم مثل بمبم الان؟!
احساس كردم یكم حمایت از طرف من نیاز داره براى همین بهش گفتم خوب تو بغل یه بمب كه نمیشه خوابید اول باید خنثى ش كنیم! از فشارى كه روش بود خلاص شد و یه نفس عمیق كشید و دستش رو سر داد زیر سرم و سرم رو به سینش چسبوند و گفت تو كه گفتى نمیخواى؟!!!
بهش گفتم هنوزم نسبت به آخرش ترس دارم اما داغم و میخوام.
امیر گفت مهم اینه كه میخواى مطمئن باش آسیبى بهت نمیرسه تا هرجا كه تو بگى ادامه میدیم و هرجا كه دیگه نخواستى تمومه، قبول؟!
سرم رو از رو سینه ش بلند كردم و با اشاره سر تأییدش كردم لبم رو جلو بردم و گونه ش رو بوسیدم و گفتم تو خیلى ماهى امیر خوشحالم كه انقدر میفهمى و من رو درك میكنى، تو همون لحظه لبم رو بوسید و بوسه تبدیل به لب شد، گر گرفته بودم و از تنم حرارت میزد بیرون، دستش رو گذاشت رو سینه م و آروم فشارش داد، بى اختیار نفسى كه تو ریه هام حبس شده بود رو مثل یه آه دادم بیرون و همین باعث شد لبمون از هم جدا بشه. امیر تمام صورتم رو غرق بوسه هاى ریز میكرد و من لذت وصف نا شدنى میبردم از این كارش.
وقتى به گوشم رسید دیگه طاقت نیاوردم و یه آه بلند كشیدم.
دوباره به حالت ارضا رفتم
آه من تحریكش كرد و شدت بوسه هاشو بیشتر كرد و از زبونشم براى نوازش گوش من استفاده كرد، از گوشم فاصله گرفت و زبونش رو از پشت گوشم رو گردنم لغزوند، تمام موهاى نداشته ى بدنم سیخ شد! یهو انگار كه چیزى یادش اومده باشه بلند شد و رفت تو سالن سى دى پلیر رو روشن كرد، صداى گوش نواز دوئت پیانو و گیتار فضاى خونه رو پر كرد، فهمیدم از قبل آماده كرده بوده و براى همین یكم بهم برخورد، با خودم فكر كردم معلوم نیست چقدر سكس داشته كه به همه چیز اشراف كامل داره!!!
تو این فكرا بودم كه دوباره بغلم كرد و شروع كرد به لیسیدن نرمه ى گوشم، حس بدم از بین رفت و دوباره غرق لذت شدم، با مهارت زیاد تمام فاصله ى گوش تا زیر گردنم رو با زبونش طى كرد و وقتى به بالاى سینه م رسید یه نگاه تو چشمام كرد، معنى نگاهش رو فهمیدم، میخواست پیراهن خوابم رو در بیاره، قبل از اینكه كارى بكنه خودم كمربند لباسم رو باز كردم. چشماش برق زد و لبه هاى لباس رو از رو سینه هام كنار زد، زبونش رو بین سینه هام كشید و آروم به روى سمت راستى سرش داد، نوك سینه م رو زبون زد و با زبون دور نوكش رو لمس كرد نوك سینم سفت شد و همزمان اون رو بین لباش گرفت، دیگه هیچى تحت كنترلم نبود، بدنم بى اختیار حركات نامنظمى میكرد كه نمیتونستم جلوش رو بگیرم، نفسم به شماره افتاده بود و واژنم نبض میزد.
امیر بعد از اینكه حسابى سینه هام رو خورد و مالوند با زبونش اومد پایین تا رسید به نافم، زبونش رو كرد تو نافم و در آورد و چرخوند دورش. بند بند تنم منقبض میشد و حس خوبى داشتم، رفت سراغ کسم و اطرافش رو بوسید، لب هاش رو گذاشت بالا و پایین كلیتوریسم و یه میك زد، تمام بدنم لرزید، ازش خواهش كردم كه ادامه نده چون تحملش برام سخت بود اما گوش نكرد و ادامه داد، در حین میك زدن كلیتوریسم زبونش رو میزد به نوكش، یهو تمام بدنم سفت شد كمرم بالا اومد و همزمان با منقبض شدن عضلات شكمم ارضا شدم، تجربه ارضا شدن توسط خودم رو داشتم ولى نه به این شدت، همیشه وقتى ارضا میشدم بعدش دیگه هیچ میلى به ادامه نداشتم اما اون شب بازم میخواستم، امیر لبهام رو بوسید و حالم رو پرسید، بدون هیچ حرفى دستم رو از روى شرت گذاشتم رو آلت شق شده ش و فشار دادم، خنده اى رو لبش اومد و گفت میخوایش؟
با ناز سرم رو به علامت تأیید تكون دادم، شورتش رو از پاش در آورد و براى اولین بار کیر یه مرد رو از نزدیك دیدم دلم میخواست بازم بهش دست بزنم ولى چون با هم چشم تو چشم بودیم روم نشد.
ازم پرسید مطمئنى كه میخواى؟ بهش گفتم آره سر کیرش رو روى کسم گذاشت، یهو تمام ترسى كه داشتم دوباره اومد سراغم، اما با خودم گفتم بلاخره كه باید این اتفاق بی افته، این بود كه دستام رو دور كمرش گذاشتم و به سمت خودم كشیدمش و بهش گفتم امیر جون فقط آروم، قربون صدقه م رفت و قبول كرد، انتظار درد زیادی داشتم، اما فقط کمی درد که همراه لذت بود، داشتم سعی میکردم بفهمم دردش بیشتره یا لذت که كل آلتش رفت داخل.
خیلى برام عجیب بود و نگرانم كرد اما وقتى امیر رفت عقب همزمان با اون كه داشت نگاه میكرد منم سرم رو بلند كردم و قرمزى کمرنگ خون مخلوط با آب رو روی انتهاى کیرش دیدم، امیر لبش رو لبم گذاشت و نذاشت بیشتر ببینم، بعد از یه لب طولانى ازم پرسید درد داری، گفتم نه، فقط كمى سوزش تازه شروع شده بود كه اصلا مهم نبود، امیر شروع به كمر زدن كرد و من با هر بار بالا و پایین شدنش نهایت لذت رو میبردم، چیزى نگذشت كه نفسهام بریده و تند شد و دوباره به حالت ارضا رفتم، امیر هم انگار این رو فهمید و یكم حركتش رو تند كرد وقتى ارضا شدم امیر کیرش رو بیرون كشید و تو كمتر از چند ثانیه داغى آبش رو روى شكمم حس كردم كه لذت ارضا شدنم رو مضاعف كرد و انگار من رو دوباره به اوج برد.
یكم كه آروم شدم امیر با دستمال بدنم رو پاك كردو كنارم دراز كشید و من رو غرق بوسه كرد منم بوسیدمش و ازش تشكر كردم.
کیرشو گذاشت دهنم کون مامانی کیر تو کون آب کیر تو کون کس تپل قهوه ای کس خیس و نمناک کیر لا کون سوراخ لیسی پستون ناز پستون کیر شق کن کس پف کرده منو بکن چیز تو کس مامانی مامان کس میده کس سفید مامانی کیر پسر ,کس مادر مامانی حشری,پسر کیری از هر طرف کیر کیر سواری کس خواهر ,کیر برادر