معامله ای که توش با هم شریک شده بودیم حسابی سودآور شده بود و نوید استارت شراکت یک تیم خوب رو میداد هر چند من و دادو زمین تا آسمون از نظر اخلاقی با هم تفاوت داشتیم. من یه آدم تا حدودی آروم و سر به زیر بودم و حواسم همیشه به رفتارم بخصوص توی بازار و بین کسبه بود ولی داود با وجود زرنگی و ایده های درآمد زایی که داشت فوق العاده عیاش و اهل عشق و حال بود و هر آخر هفته یه جا پارتی یا مهمونی پلاس بود. خونه مجردی هم که چه عرض کنم، بیشتر می شد به خونه سکس تعبیرش کرد با تخت آنچنانی و ابزارهای سکسی مختلف و اتاق خوابی تمام پر از آیینه های قدی جورواجور برای دیدن سکس هاش. داود آدمی بذله گو و با تیپ عجیب و سری تراشیده و بالای صد و بیست کیلو وزن بود که فقط پول و ماشینش براش موقعیت سکس فراهم میکرد.
خلاصه قرار شد یه شب رفقا جمع شیم باغ لواسون من که به بهانه ی شراکت غیر قابل باور من و داود توی این معامله دور هم باشیم. همه چی آماده بود و سرایدار هم بساط کباب رو به راه انداخته بود. کمی شنا و واترپلو کردیم و هر گروهی یه گوشه مشغول اختلاط و پاسور و بیست و یک و قلیون و صحبت و غیره شدن. بعضی ها هم با دوست دختراشون اومده بودن که دخترها هم توی باغ مشغول قلیون و سلفی و … بودن.
ساعت دوازده شب یه سری ها که متاهل بودن و صبح باید میرفتن سراغ کاسبی شون رفتن(شب جمعه بود).
داود مثل همیشه گل سرسبد مهمونی بود با خنده های عجیب و خاطره های سکسی اش. دو تا خانم هم همراهش بودن که یکی شون بی نهایت زیبا بود و طناز. اسمش هم طنازبود و کمی سرسنگین تر از نرگس دوستش بود. لباس سکسی خوشگلی تنش بود تا پایین باسن که باسنش به زور توش جا می شد. کمر باریک و سینه های جمع و جور و برآمده . از همون اول چشمم رو بدجوری گرفته بود ولی خب همراه داود بود و منم بیشتر با دوستهای کاسبم مشغول صحبت بودم. آخرشب که مجردها موندن و دوست دخترهاشون و چند تا هم تنها بودن.
داود پاشد یه موزیک گذاشت و شروع کرد به رقص با اون شکم گنده اش ولی خب باحال میرقصید و یکی یکی دخترپسرها رو آورد وسط.
طناز که شروع به رقص کرد قلبم داشت میزد از سینه ام بیرون. بی نهایت جذاب می رقصید و با ناز عشوه زنانه اش دلبری میکرد.
منم به جمعشون اضافه شدم و کمی دور هم رقصیدیم همه. دست طناز رو گرفتم و کمی باهاش رقصیدم که گهگاه با چشم و ابرو و لبخندهای قشنگش ازم دلبری میکرد( انگار خجالت می کشید).
بوی تنش و بالا پایین شدن سینه هاش و قر باسنش کشنده بود. با موهاش بازی میکرد و همش به راست یا چپ مینداخت و بلد بود چطور دلبری کنه
خلاصه نزدیکای ساعت چهار صبح بود که بچه ها یه سری ها تو ایوان و یه سری داخل خوابیدن و بقیه هم با دوست دخترهاشون مشغول سکس تو اتاقها یا ماشین هاشون شدن.
منم کمی جمع و جور کردم و خواستم یه چرتی بزنم که یهو داود صدام زد.
داود: سامی
من: جونم داود
داود: بیا بچه ها منتظرن
من: کی؟
داود(با خنده همیشگی): بیا فیلم بازی نکن کون گشاد
دنبالش رفتم تو اتاق و نگاهش می کردم چون لخت بود با یه مایو شنا که نصف باسنش بیرون بود و شکمش هم بالا پایین میپرید.
رفتم تو اتاق دیدم به به! طناز و دوستش نرگس دارن آرایش می کنن مجدد و تمام اتاق رو بوی عطر و ادکلن گرفته…
هر چند بدون هماهنگی بود ولی خب تابلو نکردم خودم رو و در رو بستم و نشستم کنار داود (از سکس هامون برای هم گفته بودیم و عکسهایی هم به هم نشون داده بودیم قبلا)
داود: بیا شریک عزیزم که تو عالم شراکت تک خوری تو مرام ما نیست.
دخترها هم با خنده اومدن سمت مون و لباسهاشون رو دراوردن و با شورت و سوتین ست رو تخت دراز کشیدن…
من فقط نگاهم به طناز بود و بدن پر از پیچ و خم که انحنای گودی کمرش دیوانه ام میکرد. بخصوص یه تتوی گل رز بلند روی کمرش که تا گودی بالای باسنش میرسید.
منم که دیگه چشم هام فقط طناز رو میدید و تمام، لباسهام رو در اوردم. داود یه اسپنک محکم زد روی باسن طناز و شروع کرد لب گرفتن ازش. منم دراز کشیدم و شروع کردم به خوردن لبهای نرگس. لبهاش رو حسابی خوردم و اونم حرفه ای لب هام رو میخورد و زبونش رو توی دهنم می چرخوند.
سینه های نرگس رو کمی مالیدم و سوتین اش رو باز کردم. سینه های بزرگی داشت ولی خوش فرم و سربالا. با یه دست یکی شو می مالیدم و با اون دستم از زیر شرتش کسشو آماده میکردم.
سینه سمت چپش توی دهنم بود و با نوکش بازی میکردم باززبونم و گاهی گاز کوچولو میگرفتم. تمام این مدت حواسم به طناز بود که داود حالا لختش کرده بود و سینه هاش رو وحشیانه میک میزد.
یهو داود اومد سراغ نرگس و شروع کرد مالید و خوردن سینه هاش و منم که تمام مدت تو فکر طناز بودم رفتم سراغش و لبهاش رو حسابی خوردم. گردنش رو زبون زدم و به سینه هاش رسیدم. یکی مالش و اون یکی زبون بازی و میک زدن و گاز.
رفتم پایین شکم و نافش رو بوسیدم و لیس زدم تا به کسش رسیدم. یه کس خوشگل و جمع و جور و شیو شده (البته من کمی مو دوس دارم). چند تا بوس کردم کسشو که حسابی خیس بود و شروع کردم به لیس زدن و زبون کشیدن لای کسش. ملحفه رو چنگ میزد و همش تکون میخورد. شروع کردم به میک زدن چوچولش و اونم با دستش کسش رو بالا کشید تا چوچولش راحت تر بیاد تو دهنم . چند دقیقه ای خوردم و میک زدم اونم سرمو به کسش فشار میداد و پاهاش رو دور شونه هام قلاب کرد و با یه فشار پاهش به شونه هام ارضا شد. موهامو نوازش میکرد و منم سینه هاش رو.
داود هم اونور مشغول بود روی صندلی نشسته بود و نرگس رو کیرش بالا پایین میشد. طناز پاشد منو خوابوند رو تخت و شروع کرد با لیسیدن کیرم از پایین تا بالا، چند باری این کار رو کرد و یهو سرش رو کرد تو دهنش. چنان ساکی زد که تو تمام عمرم لذتش رو نچشیده بودم. مثل جاروبرقی مکش میکرد و بعد دوباره از پایین به بالا لیس میزد.
هیچ کلامی بین مون رد و بدل نمیشد و فقط نگاه دلبرانه و لبخندهای ریز طناز بود و انفجار شهوت در من.
داود تو این فاصله پاشد نرگس رو آورد روی تخت. طناز رو کشید و داگی نشوند لب تخت و نرگس هم اومد و استادانه نشست رو کیرم. صدای تلمبه های داود تو کس طناز و برخورد شکمش با باسن طناز و صدای برخورد باسن نرگس با رونهای من و اه و اوففف دخترها تلفیق شده بود و بوی سکس و ادکلن فضای اتاق رو گرفته بود.
منم نرگس رو کنار طناز به حالت داگی نشوندم و همزمان و ریتمیک با داود توی کس هر دو تلمبه میزدیم و هر چهار نفر لذت میبردیم.
داود سیگار روشن کرده بود و یه پک به سیگار و یه تلمبه و منم دستم روی گودی کمر نرگس و تلمبه…
بعد جامون رو عوض کردیم و موهای طناز که حالا دم اسبی بسته بود رو گرفته بودم و بازی میکردم. با هر تلمبه باسنش لرزی میگرفت و جمع میشد و باز رها می شد و تتوی روی کمرش منظره ی زیبایی رو بوجود آورده بود.
تو همین فاصله داود رفت سیگارش رو خاموش کنه و دخترها از هم لب گرفتن و منم با باسن طناز بازی میکردم که داود با یه ژل روان کننده اومد. ژل رو به سوراخ کون طناز مالیدم و کم و کم و کم کردم توش . اول سرش رفت توش و کمی آروم عقب جلو کردم که اذیت نشه بعد دوباره دراوردم و ژل زدم و آروم آروم تا خایه کردم توش. دیگه با هر ضربه صدای برخورد تخم هام رو به کون طناز می شنیدم.