من یه خانم ۲۸ ساله ام که ۴ ساله ازدواج کردم و شوهرم هم ۳۱ سالشه و تو دانشگاه چن سالی با هم دوست بودیم بعد ازدواج کردیم
این داستانی که میخام براتون تعریف کنم کاملا واقعیه فقط باید ببخشید چون میخام به جای اسم واقعی خودمو شوهرم از اسم مستعار مینا و وحید استفاده کنم
وحید خیلی پسر اروم و خونسردیه و خیلی هم منو دوست داره یه رابطه کاملا عاطفی و عاشقانه بینمونه همون اوایل که با هم دوست شده بودیم بعد کلی تماس تلفنی و پیام دادن چن بار قرار گذاشتیم و چون خیلی همو دوست داشتیم زود ب زود دلم براش تنگ میشد و به بهونه های مختلف چن روزی یه بار همدیگرو میدیدیم
تا جایی که وقتی میرفتیم بیرون و کنارش مینشستم دلم میخاست تا جایی ک میشد دستشو فشار بدم و خودمو بهش نزدیک کنم ک بغلم کنه خیلی حس خوبی بود، کم کم رابطهامون به سکس کردن کشیده شد و اینکه اولین بار سکس میکردم و چه حس حال خوبی داشت رو خلاصه میکنم و به هر حال کارمون ب خاستگاری و ازدواج کشید
از همون اوایل رابطمون وحید خیلی تاکید میکرد که وقتی سکس میکنیم نباید خجالت بکشی و حس کنی داری کار بدی میکنی سعی کن وقتی سکس میکنی تا جایی که میتونی از سکس کردن لذت ببری و هر وقت که حس کردی دوست داری سکس کنی نمیخاد غیر مستقیم بهم حالی کنی که سکس میخای مستقیم بهم بگو دلم سکس میخام و خجالت نکش، میگفت اگه اینجوری بگی خیلی بیشتر بهم حال میده و لذت میبرم
منم اوایل روم نمیشد و با خجالت و دست و پا شکسته بهش میفهموندم ک دلم سکس میخاد، که همیشه معترض بود ک چرا خجالت میکشی
اوایل بهش میگفتم وحید هوس کردم، اون دیگه شروع میکرد میگفت حوس چی کردی منم میگفتم که بخابیم میگفت بخابیم چیکار کنیم منم میگفتم بغلم کنی، تاکید میکرد که باید بگی حوس کردم کس بدم یا دلم کیر میخاد یا وحید کسم داره میخاره یا پاشو کیرتو بکن تو کسم و چرا منو نمیکنی، منم چون زیاد روم نمیشد به صورت ناقص و دست و پا شکسته جملات رو میگفتم مثلا رو کلمه کیرت و کسم یه کم حساس بودم اگه میگفتم هم اروم میگفتم، میگفت بلندتر بگو کسم، منم خیلی اروم میگفتم خلاصه اوایل خیلی گیر بازار بود ولی بعد از اینکه تو وسط سکس خیلی حشری میشدم با صدای بلند میگفتم و واقعا هم گفتن این جملات لذت سکس و چندین برابر بیشتر میکرد دیگه کم کم پروتر شدم و جملات رو کامل میگفتم وقتی خودم به وحید پیشنهاد میدادم تشویقم میکرد مثلا میگفت عاهان حالا شد الان راه افتادی تو که جون منو در اوردی تا یاد گرفتی هم کلی لذت میبرد و اگه بعضی وقتها حوصله سکس کردن رو نداشت بخاطر اینکه من پیشنهاد داده بودم و نمیخاست تو ذوقم بخوره بلند میشد باهام حسابی سکس میکرد
بعد از چن وقت دیگه کلا موقعه سکس اونقد با هم راحت شده بودیم که تو سکس از فحش استفاده میکردیم اون به من فحش میداد منم به اون فحش میدادم و سکسمون خیلی خیلی لذت بخشتر میشد، اوایل فحشهای کوچیک بعد کم کم تو سکس به همدیگه فحشهای رکیک میدادیم
میگفت هدفش از اینکارا فقط اینه که با تمام وجود از سکس کردن لذت ببریم و واقعا هم همینطور بود هر سری که سکس میکردم جملات جدیرتر و فحشهای جدیدتر به همدیگه میدادیم و لذتش بیشتر و بیشتر میشد، میخام یکی از اون سکسهامون رو با جزییات براتون تعریف کنم
تقریبا اخرای شب بود من رو مبل نشسته بودم جلو تی وی وحید هم جلوی پام رو زمین نشسته بود به مبل تکیه داده بود منم پاهامو انداخته بودم رو شونه های وحید طوری ک سر وحید وسط پاهام بود همیشه عادت داشتم تو خونه تاپ بدون سوتین و شلوارک میپوشیدم، وحید هم داشت با دستاش پاهام رو نوازش میکرد و همینجور که در حال نوازش کردن پاهام بود، پاهامو میکشید پایین سرشو خم میکرد سمت من سرشو که میورد به سمتم یه کوچولو موهاش و پشت سرش به کسم میخورد، فهمیدم که دلش سکس میخاد خودمم وقتی پاهامو میمالید یه کم حشری شده بودم، از اونجایی که اون هیچ وقت درخاست سکس نمیداد و منتظر بود من درخاست بدم که سکس کنیم منم دستامو گذاستم رو دو طرف صورتش و سرشو کشیدم سمت خودم یه کم هم خودمو کشیدم پایین ک سرش کامل بخوره به کسم، بعد با یه کمی ناز و عشوه گفتم وحیییید، گفتم جونم، گفتم کیر میخام، گفت کیر میخای چیکار، گفتم کسم داره میخاره، گفت کجاش میخاره، گفتم سوراخش، کیرتو میخاد، گفت نه کیرمو نمیدم، گفتم کیرت مال خودمه مگه میتونی کیرمو بهم ندی، گفت نه نمیدم میخای کس نازتو اذیت کنی، گفتم میخام کیرتو بکنم تو کسم که دهنش سرویس بشه، گفت میخای چقدشو بکنی تو کست، گفتم همشو تا ته باید بکنی تو کسم
وحید گفت نوووچ اینجوری کست پاره میشه
_منم میخام امشب با کیرت کسمو پاره کنی، باید جرش بدی
یعنی کیرم کامل بره تو کست
_اره کیرت مال کس خودمه
بلند شد اومد کنارم نشست موهامو زد کنار اول صورتمو بعد گردنمو بعد یه نفسی تو موهام کشید گفت جووون تو کس خودمی میخام کستو باز کنم
شروع کرد لب گرفتن و زیر گلوم رو خوردن تاپمو هول هولکی در اورد و شروع کرد سینه هامو خوردن دستش روی پهلوم سر خورد اومد روی کسم انگشتشو میکشید رو شکاف کسم میومد رو سوراخ کسم و بالا پایینش میکرد
گفتم کسمو برام باز کن گفت تو کس خودمی باید امشب حسابی کستو باز کنم
شلوارمو داد پایین پامو باز کرد اومد جلوم نشست سرشو اورد بین پاهام کسمو از رو شورت بو کرد و چنتا نفس عمیق با دماغش کشید گفت جوووون بوی کست ادمو مست میکنه، کس خودمه منم دستمو کردم تو موهاش گفتم کسمو لیس بزن، زبونتو بکن تو کسم شورتمو داد پایین سرشو گذاشت بین پاهام رو کسم و چنتا نفس عمیق دیگه با دماغش کشید گفت جوووون کس زنم چه بویی میده هرچی بو میکنم سیر نمیشم، و شروع کرد به لیسیدن کسم، اول از بالای کسم شروع کرد به خوردن تقریبا یه هفته ای میشد کسمو شیو نکرده بودم ی کم موهاش بلند شده بود و حالت زبر به خودش گرفته هروقت کسم تو همچین حالتی بود وحید خیلی بیشتر حال میکرد و با حس قویتری کسمو لیس میزد و میخورد میگفت زبری کستو خیلی دوست دارم، زبونشو بالای کسم که موهاش ی کم زده بود بیرون و زبر شده بود میکشید تقریبا تمام بالای کسمو با اب زبونش خیس کرده بود و مدام زبونشو میکشید رو کسم و اب دهنشو قورت میداد همجای کسمو با اب دهنش خیس کرد منم سرشو بیشتر فشار میدادم طرف کسم از بس حشری شده بودم ک دهنم تا اخر باز بود و چشمام باز نمیشد میگفتم کس زنتو بیشتر لیس بزن تو کس لیس خودمی
وحید هم سرشو به نشونه تایید تکون داد و گفت اووووم،
یه کم زبونشو برد پایینتر روی لپهای کسم و شکاف کوچیک بین لپهای کسم و پاهامو با زبوش محکم لیس میزد و لپهای کسمو با دندونش اروم گاز میگرفت
منم انگار وسط زمین و هوا معلق بودم و داشتم خیسی زبونشو رو کسم حس میکردم، با یه صدایی ک معلوم بود درصد حشری شدنم رفته رو هزار گفتم کسمو لیس بزن کس لیس
اونم اروم میگفت اوووم و کسمو لیس میزد
زبونشو گذاشت رو سوراخ کسم با انگشتاش کسمو باز کرد زبونشو فشار داد تو سوراخ کسم، اب کسم و اب دهن وحید کسمو خیس خیس کرده بود لبهاش رو گذاشت رو سوراخ کسم و اب کسمو داد تو دهنش و زبونشو از پایین تا بالای کسم کشید و هرچی خیسی رو کسم بود رو خورد
گفتم اووووم اب کس زنتو بیشتر بخور، زنتو لیس بزن کس لیس
وحید هم مشغول خوردن بود نمیتونست حرف بزنه فقط ب نشانه تایید میگفت اهوووووم
لب و زبونشو اورد رو چوچول کسم و گازهای کوچولو میگرفت و لیس میزد و میمکید، نوک انگشتش هم ی کم کرده بود تو سوراخ کسم و بالای سوراخ کسمو قلقلک میداد
منم دیگه چشمام داشت سیاهی میرفت از شهوت زیاد،میگفتم فقط باید کس زنتو لیس بزنی، واقعا بینهایت حشری شده بودم از لذت زیاد بیحال شده بودم
وحید هم حشری شده بود و محکم کسمو لیس میزد
گفتم محکمتر کسمو لیس بزن، با زبونت کس زنتو باز کن
سرشو اورد بالا ی نفس عمیق کشید گفت جوووون، چقد کس زنم شیرینه اب کست مث عسله هرچی اب کستو میخورم سیر نمیشم خودم کس لیست میشم کس زنمو واسش لیس میزنم، هر چی کس لیسی زنمو میکنم سیر نمیشم
بلند شد دستمو گرفت گفت حالا چیکار کنم
من ک دیگه واقعا بیحال بیحال شده بودم، ب زور چشمامو باز کردم گفتم وحید فقط کسمو برام باز کن
الان کس زنمو با کیرم باز میکنم
بلندم کرد دستمو گذاشتم رو پشتی مبل خم شدم کونمو دادم سمتش گفت جوووون چ کس و کونی داره زنم، الان کیرمو میکنم تو کس زنم
_ گفتم کیرتو تا ته بکن تو کس زنت
میخام سوراخ زنمو براش باز کنم
کیرشو اروم گذاشت رو سوراخ کسم سر کیرشو چن بار بین شکاف کسم رو سوراخم بالا پایین کرد وقتی گرمای سر کیرش رو روی کسم حس کردم فهمیدم اونم خیلی حشری شده، کیرشو اروم فشار داد داخل اورد بیرون چن بار اروم اروم کیرشو کرد تو کسم تا کامل تو کسم جا شد، و شروع کرد به تلمبه زدن، واقعا دیگه داشتم از لذت ضعف میکردم
گفتم باید با کیرت کسمو جر بدی، همیشه موقعه سکس اون یه جمله همراه با فحش میگفت، جمله اش ک تموم میشد منم در جوابش یه جمله دیگه همراه با فحش میگفتم
وحید گفت کیرم تو کست، الان کس زنمو جر میدم
منم گفتم کیرتو بکن تو کس زنت
+جووون کیرم داره کس زنمو باز میکنه
_ کس زنتو بیشتر باز کن
+کیرم تو کست
_ کیرت تو کس زنت
سرعت تلمبه زدنهاش بیشتر شده بود و محکم دستشو دور پهلوم حلقه کرده بود منم محکم دستشو فشار میدادم
+کس زنم داره با کیرم باز میشه
_ بکن تو کسم تا کسم جر بخوره
الان تا ته کس زنمو جر میدم
_ وحید کیر تو کسسسس زنت
مینا کیرم تو کسسست
_وحییید امشب باید زنتو جنده کنی، میخام برم کس بدم
جوووون، امشب میخام با کیرم زنمو جنده کنم ک بره کس بده
_ اووووم، کیر تو کسسسس زن جنده ات، زن جنده
کیرم تا ته تو کس زن جنده ام، تو زن جنده خودمی
_ کیرتو محکمتر بکن تو کسم میخام جنده جنده بشم
با کیرم کس زنمو باز میکنم تا جنده بشه، دارم زنمو جنده میکنم
اونقد سرعت تلمبه زدنش زیاد و محکم شده بود ک نفس نفس میزد منم از اینکه کیر وحید تو کسم عقب جلو میشد نهایت لذت رو میبردم
_ میخام با کیر شوهرم جنده بشم، میخام جنده جنده ام کنی
کیرم تا ته تو کست الان دیگه زنم جنده جنده شده ب هرکی دلش بخاد میتونه کس بده
من: زن کسه، هنوز جنده جنده نشدم بیشتر زنتو جنده کن،
داغی کیر وحید رو تو ته کسم حس میکردم از شدت شهوت داشتیم منفجر میشدیم داغ داغ شده بودیم و اون محکمتر کسمو باز میکرد
گفت میخام ابمو بریزم تو کس زن جنده ام
_ اب کیرتو بریز تو کس زن جنده ات حامله ام کن
الان اب کیرمو میریزم تو کس زن جنده ام ک حامله بشه
_ اوووووم دلم میخاد با اب کیرت شکمم بیاد بالا و حامله ام کنی
_ داغی ته کست داره سر کیرمو میسوزونه
بعد با یه فشار محکم کیرشو تا ته کرد تو کسم نگه داشت فهمیدم ابش اومده و داره همشو خالی میکنه تو کسم
چن بار ارضا شدم و بیحال ولو شدم رو مبل دیگه پاهام جون نداشت ک بخام وایسم
خلاصه خیلی تو سکس با وحید حال میکردم هروز سعی میکردیم واژها و فحشهای جدید به سکسمون اضاف کنیم انگار هر واژه و فحش جدیدی که اضاف میکردیم لذتش چندیدن برابر بیشتر میشد
دیگه کم کم شروع کردم موقعه سکس میگفتم وحید کس زنتو باز کن تا جلوت کیر یکی دیگه بره تو کس زنت اونم میگفت خودم کس زنمو با دستم باز میکنم که کیر بکنن تو کس زنم کس زنمو جلوم باز کنن، میگفتم با دستای خودت کیر یکی دیگه رو بکن تو کس زن جنده ات خلاصه هم خیلی برامون لذت داشت هم بعضی موقع ها به این فک میکردم اگه یه نفر دیگه بود ک سکس میکردم و جلوی وحید منو بکنه حتما لذت کس دادنهام چندین برابر میشد، خیلی دوست داشتم این لذت رو هم تجربه کنم میدونستم حس و حالش خیلی بیشتر از اون چیزیه ک بتونم تصورش رو بکنم ولی یه جورایی نمیتونستم بهش بگم چون همون اوایل بهم گفته بود که این فحشها فقط واسه لذت بردن از سکسه و فقط موقعه سکس این جملات رو به کار ببریم بعد سکس هیچ کدوم حق هیچ گونه سو استفاده ای رو نداریم منم قبول کرده بودم از طرفی هم واقعا بیش از اندازه دلم میخاست ی نفر دیگه هم بهمون اضافه بشه که بتونم جلوی وحید کس بدم، و اینکه، اصلا دوست نداشتم با کسی دوست بشم و دور از چشم وحید سکس کنم، وقتی بیشترین لذت رو از سکس میبردم ک وحید هم حتما باشه، بدن وحید سکس برام مزخرفترین کار دنیا بود
یه شب که یه سکس خیلی هیجانی و باحال رو تموم کرده بودیم کنارش رو تخت خابیده بودم اونم اروم داشت موهامو ناز میکرد، با خودم گفتم دل رو بزنم به دریا بهش بگم ببینم مزه دهنش چیه، یا قبول میکنه یا نق میزنه، اینقد با هم راحت بودیم ک مطمعن بودم یه درصد هم عصبی نمیشه
اینم بگم که وحید همیشه یه عادتی داشت هر وقت حس میکرد میخام یه حرف جدی بزنم یه جوری جوابمو میداد که دستم بندازه و اخرش خندمون بگیره
با عشوه دخترونه گفتم وحییید
گفت زهرمار، دختر تو نمیخای سیر بشی، منکه تازه کیرم از تو کست در اومده، حداقل یه نفسی تازه کن
گفتم کوووفت، میخاستم یه چیزی بگم، گفت نمیخاد بگی خابم میاد میخام بخابم، منم دستمو مشت کردم محکم زدم تو بازوش، خندید گفت خب بااااشه بگو ببینم باز چه مرگته
منم با حالت قهر رومو کردم اونور گفتم، نوووچ دیگه نمیگم ولش کن
صورتشو گذاشت رو گردن و گونه هام اروم در گوشم گفت باشه بگو دیگه، دور زن خوشکلم بگردم
گفتم، میگم ولی اولا ناراحت نمیشی دوما باید قبول کنی
تعجب کرده بود، انگار با خودش میگفت یعنی چه حرفیه که ممکنه ناراحت کننده باشه و ممکنه قبول نکنم ،چون ما زیاد بینمون شکر اب نمیشد و چیزی هم نبود که از هم مخفی کنیم و همیشه هم هرچی میخاستم برام اوکی میکرد،
گفت مینا تو امشب یه مرگیت هست
گفتم ولش کن گفت بگو ببینم دردت چیه
گفتم وحییید ول کن، گفت خب عزیزم چته میدونی که هیچ وخ از دستت ناراحت نمیشم
خلاصه با خودم گفتم الان موقعشه که بگم
گفتم وحید بیا یه کاری کنیم بیشتر لذت ببریم، گفت نمیخاد تو ک دهن این کیر منو سرویس کردی میخام لذت نبری بگیر بخاب
گفتم جدی بیا یه کاری کنیم، گفت خب بگو ببینم چی تو اون کله پوکته، ی کم استرس داشتم، گفتم نظرت چیه که یه نفر دیگه هم به سکسمون اضاف کنیم، اخمهاش رفت تو هم گفت منظورت چیه
گفتم هیچی بابا همینجوری گفتم، گفت غلط کردی منظورت چی بود، منم حالت قهر به خودم گرفتم دور زدم پشتمو کردم بهش
گفت یه بار دیگه این گهی که خوردی رو تکرارش کن
فهمیدم که چه اشتباهی کردم فکرشو نمیکردم همچین عکس العملی از خودش نشون بده رو چشمام رو با بازوم گرفته بودم که تو چشام نگاه نکنه داشتم از خجالت اب میشدم، هیچ حرفی برای گفتن نداشتم، یهو حس کردم که از رو تخت بلند شد در رو محکم بستو رفت تو حال
وااای چه غلطی کرده بودم حالا باید چیکار میکردم، وحید یه عادتی داشت اصلا قهر نمیکرد وقتی هم قهر میکرد دنیا رو رو سرت اوار میکرد، روم نمیشد یه ثانیه هم بخام تو چشاش نگاه کنم واقعا حالم خیلی بد بود، میدونستم ک باید خودم برم از دلش دربیارم اگه نمیرفتم تا یه ماه هم که میگذشت نگامم نمیکرد
همینجوری اشک از چشمام میومد پا شدم در اتاق رو باز کردم تا رو مبل خابیده چشاش رو بسته بود دستشم گذاشته رو پیشونیش فقط رفتم کنارش بازوش رو گرفتم سرمو گذاشتم رو شونه اش و گریه میکردم نمیتونستم جلو خودمو بگیرم بلند بلند گریه میکردم، گفت مینا پاشو برو تو اتاق چشمم بهت نیفته، گفتم وحید غلط کردم تو رو خدا بخدا غلط کردم فقط همین یه بار تو رو خدا، یهو شمرده شمرده گفت، گفتم پاشو از جلو چشمام گم شو نبینمت
گفتم توروخدا غلط کردم فقط همین یه بار،
میدونستم هر کاری کنم هیچ فایده ای نداره فقط سرمو گذاشته بودم رو شونه اش بازوش رو محکم گرفته بودم و گریه میکردم
تقزیبا ده دقیقه ای تو همین حالت گریه کردم حق حقم کمتر شده بود فقط اشک میریختم صدام در نمیومد چشمامو بستم سرمو گذاشتم رو بازوش هیچی نمیگفتم چن دقیقه تو همین حالت بودم ک حس کردم انگشهاش رو کرد تو موهام، وااای اون لحظه انگار دنیا رو بهم داده بودن فک نمیکردم به این راحتی کوتاه بیاد و منو ببخشه، فقط اشک میزیختم بلندم کرد کنارش نشستم سرمو گذاشتم رو شونه اش و موهامو نوازش میکرد به زور فقط تونستم بین گریه هام بگم غلط کردم معذرت میخام
میدونستم که چقد دوستم داره، گفت عزیزم ما اگه این چیزا رو تو سکس میگیم فقط واسه لذت بردنه نگفتم که بخای همچین فکرایی بکنی و همچین چیزایی بیاد تو سرت از الان دیگه یه کلمه در مورد این چیزا حرف نمیزنیم منظورش فحشهایی بود ک موقعه سکس به هم میدادیم
خیلی طولانی شد خلاصه ترش میکنم