دست ب کسش میزدم تحریک میشد
داستان از اینجا شروع میشه من یه دوستدختر داشتم ک بر میگرده دوستی ما به دبیرستان و از طریق یکی از دوستان باهاش اشنا شدم من با این دختر خیلی خوب بود رابطمون سه سال و خورده ای باهم بودیم اما بگم هیچ سکسی نداشتیم و نهایتش این بود ک توی ماشین ی ساک ریزی بزنه و منم بمالش تا جفتمون ارضا بشیم ولی گذشت تا وقتی ک من سرباز شدم و رفتم سربازی سربازی با همه سختی و خوبی و هرچی ک بود تمام شد بالاخره کارت پایان خدمت گرفتم رابطه ام با این خانوم خوب بود تا حایی ک پای دوستش ب روابط ما باز شد و نمیدونم چی شد ک یکهو از این رو ب اون رو شد خلاصه شبا کلی بحث میکردیم و دعوامون میشد تا جایی ک ی شب برگشت بهم گفت دیگ نمیخوام باهات باشم.
باورم نمیشد همه زندگیم شده بود و خیلی دوستش داشتم نمیخواستم از دستش بدم ولی هرطور بود بهم گفت دیگ منو نمیخواد منم ک خیلی سوزش داشت برام ک سه سال و نیم با ی دختر بودم و بخاطرش ب هیچ دختری نیگاه نمیکردم تازه هیچ سکسیم نکرده بودن باهاش این بیشتر از همه منو میسوزوند انقدر از جدایی گفت ک منم قبول کردن ولی بهش گفتم فقط ی شرطی داره فردا باید بیای ببینمت برای اخرین بار ببینمت قبول نمیکرد ک دید من خیلی اسرارم زیاده و بالاخره قرار شد فردا ساعت ۸ صب بیاد سوار ماشین بشه برای اخرین بار بریم بیرون خیلی ناراحت بودیم جفتمون توی راه و من زد به سرم ک اخرین فرصته و نباید از دستش داد پس بدون اینک ازم بپرسع کجا میخوای بری یا من ب اون بگم کجا میخوای بریم فکر میکرد مثل همیشع قرار دربند یا درکه یا جاهایی مثل اینا بریم اما یهو دید من مسیر دیگه ایو انتخاب کردم ک دیگ نتونست تحمل کنه و گفت کحا میری گفتم یجای خوب برای اخرین بار ب این راحتی از دستت ندم هیچی نگفت و نشست منم رفتم سمت اتوبان تهران قم خود خوری میکرد و هیچی نگفت اینسری حتی نمیزاشت دست بندازم لای پاش ک مثل همیشه مینداختم انقدر از رو شلوار دست ب کسش میزدم تحریک میشد و برام ساک میزد اینسری نزاشت هرکاری کردم دستمو رد میکرد.
هیچی نگفتم وقتی عوارضی رو رد کردیم دقیقا نمیدونم جند کیلومتر از تهران رد شده بودیم اولای صب بود و روز جمعه تعطیل و خوب خیابونا خلوت بود البته بعد از بهشت زهرا دیگ خلوت شده بود تا قبلش خیلی شلوغ بود ی پارکینگ ماشین دیدم کنار اتوبوان ک برای ماشین ی راه خاکی تا پشت تپه داشت با ماشین رفتم تو جاده خاکی هوا سرد بود و شیشه ها بخار کرده بود ماشین و نگه داشتم گفت چرا اینجا وایسادی پس حرکت کن دیگ .
برام ساک میزد اینسری نزاشت
ک گفتم ن اینجا باید با خیال راحت ببینمت ک میخوای ترکم کنی هیجا نمیتونستم انقدر راحت ببینمت البته بگم استرس داشتم ک نکنه ی ماشینی گشتی چیزی رد بشه ک خداروشکر نشد اصلا ی ربع تو ماشین براش گفتم ک جرا میخوای بری و این حرفا ک دیگ شروع ب گریه کرد و گفت نمیتونم تحمل کنم تو هر وقت بخوام نیستی و وضع مالیمم خیلی عالی نبود ولی واقعا کم نمیزاشتم اما خوب انقدر دوستش زیر پاش نشسته بود ک میگفت هرچی میخوام نمیتونی برام بخری و هرجا میخوام نمیریم منظورش طلا و رستورانای انچنانی بود ک دوستش با دوست پسرش میرفت.
اینارو گفت گریه ک کرد یواش رام شد دستم انداختم دور گردنش اروم خودشو تکیه داد ب من شروع کردم ب بوسیدن صورتش ک تا بخواد بگه نکن لبام رو روی لبای خودش دید بدون اینک بخواد دیگ کاملا قفل هم بودیم بغلم بود و لب روی لب یواش ی دیگ خودش اروم تر شده بود بهم جرعت اینو میداد ک سینه هاشو بگیرم سینه های خیلی بزرگی نداشت ولی من دوستداشتم سفید گرد بود با نوک صورتی سایزشم ۷۰ بود دست ب سینش ک گذاشتم نتونست دیگ تحمل کنه و با هیجان بیشتری لبامو مبمکید ک منم دکمه های مانتورو باز کردم و از زیر لباس اون ممه های ناز و گرفتم دستم ی ربع تو این حالت بودیم ک من رفتم سراغ ممه ها انگار داشت بیهوش میشد هنوز دست ب کسش نزده بودم و فقط با سینه هاش بازی میکردم ک صداش در اومد بهش گفتم باید بریم صندلی عقب قبول کرد شاید نمیدونست قراره جی بشه و فکر میکرد مثل همیشه در حد ی ساک وقتی رفتیم عقب شردع کردم دکمه شلوار و باز کردن و تا زانو کشیدمش پایین اونم زیپ منو باز کرد و شروع کرد ب شاک زدن ده دیقه ای داشت عشق میکرد ک دیدم لرزید
با سینه هاش بازی میکردم
ارضا شد تو بغلم بود و کیرم توی دهنش شاید دو دیقه بدون حرکت کیرم تو دهنش بود ک گفت دیگ بسه بریم گفتم ن دیگ انسری ن من باید ارضا بشم قبول نمیکرد تا جایی ک گفتم اگ ارضام نکنی همینجا پیاده میشی و بقیه راهو با ی ماشین دیگ میری ک بزور من قبول کرد ولی بخدا من دوسش داشتم خودش اینجوری خواسته بود ساک ک زد حسابی خیس شره بودپشت ماشین دراز کشیدم بهش گفتم بشینه رو کیرم گفت ن تا حالا نداده و کونش واقعا تنگ بود با عصبانیت من قبول کرد و نشست وای باورم نمیشد بعد سه سال و نیم بالاخره فتحش کرده بودم درسته خیلی سخت رفت تو جا باز کرد گریه میکرد از درد و من خیلی ناراحت بودم اما چ میشه کرد شهوت ب احساساتم غلبه کرده بود بعد از حدود بیست دیقه ای ک ولی زحمت کشیدیم با ساک و تف در سوراخش بالاخره راه سوراخ باز شد تازه شردع کردم ب تلمبه زدن دیگ همه چی یادم رفته بود غرق در لذت بودم و دختر بیچاره پر از درد ک تلمبه هام و محکمتر میزدم خیلی محکم تا جایی ک دیگ ماشین قشنگ تکون میخورد و بالاخره داشت ابم میومد دراوردم و همشو ریختم بین پاش رو کونش ی ذرشم ریخت رو صندلی ماشین صداش در نمیومد دیگ و من خیلی حالم خوب بود البته برای اینک از دلش در بیارم بعدش برای اولین بار براش ساک زدم ک کاملا معلوم بود لذت زیادی داره میببره تاحایی ک اون یبار دیگ ارضا شد اما وقتی کارمون تموم شد از اونجا برگشتم وقتی پیاده شد خیلی عصبانی بود از دستم و دیگ هیچ وقت جوابمو نداد اما من ب ارزوم رسیده بودم و هنوزم دوست دارم ک برگرده اما دیگ خبری ازش ندارم
کیرشو گذاشت دهنم کون مامانی کیر تو کون آب کیر تو کون کس تپل قهوه ای کس خیس و نمناک کیر لا کون سوراخ لیسی پستون ناز پستون کیر شق کن کس پف کرده منو بکن چیز تو کس مامانی مامان کس میده کس سفید مامانی کیر پسر ,کس مادر مامانی حشری,پسر کیری از هر طرف کیر کیر سواری کس خواهر ,کیر برادر