آب کمر از سوراخش میریخت رو میز
کار گرها جوون بودند و محکم تر میکردن ولی کنترل نداشتن و آبشون روریختن همون تو آذر رو یه لحظه ولش کردن و آب کمر از سوراخش میریخت رو میز مراد گفت نگا با بیت المال چی کار کرد؟
باید تنبیه بشه این دختر کمر بندش و از شلوارش کشید بیرون آذر روچرخوندن شکمش رو میز بود و کون سفیدش رو به مراد دستشو گرفتن و مراد باکمر بند شروع کرد به زدن کون آذر خطای کمر بند رو رون و کون آذر قرمز شد و کم کم رنگ عوض کرد پرویز هم کمر بند و گرفت و ده بیست بار آذر رو زد آذ
مراد خوابید رو میز و به آذر گفت بره روش. آذر با ترس و از ترس کتک رفت روش، پاهاش رو باز کرد و نشست روی کیر اون آروم تا ته فرو کرد مراد دستای کلفتش رو انداخت دور کمر آذر و اونو محکم گرفت که نتونه تکون بخوره تازه فهمیدم چه خبره پرویز اومد پشتش میخواست از کون بذاره کارگرها اومدن تٔف کردن رو سوراخ عقب آذر پرویز هم سر کیر رو گذاشت اونجا هر کاری کرد نرفت تو یه کار گارها از جیبش یه کرم دست و صورت در آورد و داد به پرویز و خالی کرد رو سوراخ من هیچ وقت آذر رو از کون نکرده بودم. پرویز با فشار زیاد و با کمک ازدستش کرد تو آذر فقط آهی از درد کشید.
پرویز تا ته فشار داد و مراد محکم آذر رو تو بغلش داشت له میکرد کارگارها منتظر نوبت بودن و دقیقا تا آب اونا اومد همین کارو کردن. دوباره با کمر بند اونو زدن تا حدیکه کونش سیاه شد
زنم و پاره فرستادن بره
آذر رو نیم ساعت بعد با تهدید به فیلم و چیزای دیگه فرستادن رفت خط های کمر بند خیلی ناجور رو تنش مونده بود
رفتم پایین اونا دوربین رو برداشتن مراد فیلم رو گرفت گذاشت تو جیبش من آروم دنبالش میرفتم تا ببینم کجا میره با پرویز رفتن در پارکینگ آذر کنار ماشین گریه میکرد و دنبال کلیدش میگشت مراد رفت جلو طرف اون در ماشین خودش رو باز کرد و فیلم رو گذاشت تو داشبورد بعد سر آذر رو گرفت تو دستش و شروع کرد باهاش حرف زدن من تو تاریکیرفتم طرف ماشین مراد و در طرف مقابل رو باز کردم و فیلم رو برداشتم آروم دررفتم. صدای کشیده محکمی اومد
شب آذر فقط گریه میکرد نگفت چه بلایی سرش آوردن فقط می گفت با کمربند زدنش بهش دل داری دادم ولی چیزی بهش نگفتم. صبح فردا از مدیر کلّ وقت گرفتم و رفتم اونجا مراد و پرویز تو راهرو با هم بحث میکردن و معلوم بود دنبال فیلم بودن
کس زنم پاره شد ولی رییس شد
به مدیر کلّ گفتم نشست فیلم رو از اول تا آخر دید بی شرف همون جا تلفن زد به حراست وزارت خونه و حرف زد. حکم اخراج اونا رو داد دستم و میخواست زنگ بزنه کلانتری که به خاطر آبروی زنم نذاشتم.آذر سر کار نیومده بود. مدیر بهش زنگ زد و گفت جریان رو از دوربین مخفی دیده و آذر حالا رئیس جدید انبار شرکت هست
آذر خودشو رسوند اداره و همکارها میگفتن فقط تٔف کرد تو صورت رئیس حراست و انباردار کسی هم نفهمید چرا اما شایعات به گوش همه رسید
جنده ایرانی کیر پیر کس تنگ فرو کردن تا دسته جی جی ایرانی داگ استایل .داف ایرانی کون تنگ داف ایرانی خود ارضایی میلف کوچولو تنگ تویی ,همه اداتو در میارن کون دادن ,آه و ناله داره کیر سواری جی جی ایرانی ,در انتظار کیر تشنه به آب کیر کیر سواری قلق داره کس تنگ ایرانی جا کردن کیر گنده تو کون تنگ جنده خانوم کیرو از جا کند کون بهشتی کون مقدس